افسردگی فصلی؛ علائم، دلایل و درمان آن

اختلال افسردگی فصلی(SAD)، یکی از انواع اختلالات افسردگی است که در فصل خاصی از سال(بیش از همه در پاییز و زمستان)، بعضی از افراد به آن مبتلا می‌شوند. یک شکل نادر از افسردگی فصلی به «افسردگی تابستان» معروف است که اوایل بهار شروع می‌شود و در پاییز به پایان می‌رسد اما اغلب، افسردگی فصلی از اواخر پاییز شروع و پس از زمستان و در اوایل بهار برطرف می‌شود.

در واقع در این اختلال، فرد حداقل در دو سال با شروع فصل پاییز، تعدادی از علائم افسردگی را تجربه می‌کند و با اتمام فصل زمستان، شدت این علائم در او به تدریج کاهش پیدا می‌کند.

علائم افسردگی شامل: غمگینی، بی‌لذتی، احساس بی‌ارزشی، ناامیدی، انرژی کم و کندی، اختلال در خواب، تغییر در وزن یا اشتها، دشواری در تمرکز و افکار خودکشی است. فرد مبتلا به افسردگی فصلی ممکن است علائمی مانند افزایش انرژی، پرخوری، پرخوابی، افزایش وزن و مصرف زیاد کربوهیدرات‌ها را نیز تجربه کند.

افسردگی فصلی ممکن است به دلیل تغییر در دریافت مقدار نور خورشید در طول ماه‌های پاییز و زمستان باشد؛ چراکه کمبود نور خورشید باعث کاهش سروتونین در مغز می‌شود و کاهش سروتونین با افسردگی ارتباط دارد. به همین خاطر، میزان این افسردگی در کشورهای سردسیر با زمستان‌های طولانی معمولا بیشتر است و حتی آمار خودکشی در این فصل‌ها بالاتر می‌رود.

دلیل دیگر این اختلال، افزایش تولید هورمون ملاتونین(هورمون خواب) در مغز است. در واقع با شروع فصل پاییز روزها کوتاه‌تر و شب‌ها طولانی‌تر می‌شوند و این باعث افزایش تولید هورمون ملاتونین در مغز و در پی آن باعث افزایش خواب‌آلودگی، کسل بودن و کاهش انرژی می‌شود. از دیگر دلایل این اختلال، تغییر در هورمون‌های خاص بدن است که ممکن است طی یک سال باعث تغییراتی در خلق و خو شود.

یکی از روش‌های سودمند برای درمان افسردگی فصلی، نور درمانی است‌. از آنجا که نور خورشید سروتونین را در مغز افزایش می‌دهد، فرد هر روز حداقل به مدت ۱۵ الی ۳۰ دقیقه در معرض یک جعبه نورانی و یا نور خورشید قرار می‌گیرد.‌
همچنین تغذیه‌ی مناسب( از جمله مصرف پروتئین‌ها)، خواب کافی، استراحت، ورزش، مصرف آب کافی برای سلامت و عملکرد مغز، مصرف مکمل ویتامین D و کمک گرفتن از اعضای خانواده و دوستان می‌تواند مفید باشد.

اگر این موارد در رفع علائم افسردگی فصلی شما موثر واقع نشوند، بهتر است جهت درمان آن به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنید.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

مکانیسم دفاعی واپس‌روی و واکنش وارونه

یکی دیگر از مکانیسم‌های دفاعی که از ما در مقابل اضطراب محافظت می‌کند، مکانیسم دفاعی واپس‌روی(Regression) است. واپس‌روی عبارت است از بازگشت موقتی فرد به مراحل ابتدایی رشد و تكامل(مراحلی مطمئن‌تر، امن‌تر و فاقد استرس) و بروز واكنش‌های بلوغ نيافته. در واقع در این مکانیسم شيوه‌های حل مسائل به سبک بزرگسالان جای خود را به رويكردی كودكانه می‌دهد.
برای مثال: مرد ۳۰ ساله‌ای كه دچار مشكلات مالی جدی گرديده، تمايل پيدا می‌كند به خانه پدری خود بازگردد و والدين از وی مراقبت كنند یا بزرگسالی كه هنگام سرخوردگی و ناكامی عروسكی را در آغوش می‌گيرد. مكيدن شست و يا مداد، به لحن كودكان صحبت كردن و هرگونه بروز رفتار سنين پايين‌تر از خود در شرایط اضطراب‌زا، نوعی واپس‌روی محسوب می‌گردد.

یکی دیگر از مکانیزم‌های دفاعی، واكنش وارونه(REACTION FORMATION) است. این مکانیزم اینگونه عمل می‌کند؛ شما احساس خاصی نسبت به موضوع یا فردی دارید اما چون این احساس برای شما قابل‌پذیرش نیست، مضطرب می‌شوید بنابراین آن را سرکوب می‌کنید. مکانیزم واکنش وارونه برای محافظت از شما در مقابل اضطراب ناشی از حسی که سرکوبش کرده‌اید، وارد عمل می‌شود و حس سرکوب شده را وارد هشیاری می‌کند؛ اما با ظاهری مبدل و کاملا مغایر با حس اصلی که سرکوب کرده‌اید. این رفتار واکنشی را می‌توان از خصلت اغراق‌آمیز و حالت وسواس‌گونه‌ی آن تشخیص داد.

برای مثال: خانم میانسالی فکر می‌کند که یائسه شده و دیگر باردار نمی‌شود اما پس از مدتی متوجه می‌شود که باردار است و این موضوع او را عصبانی می‌کند. همچنین، همزمان با روز زایمانش، خواهرش در یک سانحه‌ی تصادف، جان خود را از دست می‌دهد. پس از شنیدن خبر فوت خواهرش، با خود می‌گوید ” این بچه پاقدمش خیر نیست من اصلا نمی‌خواستم دیگه بچه‌دار شم” بنابراین خشم زیادی نسبت به نوزادی که به دنیا آورده، حس می‌کند. اما چون اصول و ارزش‌های جامعه در مورد نقش مادرانه با احساس مادر نسبت به فرزندش در تضاد هستند، این خشم، او را مضطرب می‌کند. بنابراین این حس را سرکوب می‌کند و مکانیزم واکنش وارونه برای محافظت از او در مقابل اضطراب ناشی از خشمی که نسبت به نوزادش دارد، وارد عمل می‌شود و خشم سرکوب شده را به احساسی کاملا متضاد با آن تبدیل می‌کند؛ یعنی تبدیل خشم به مهر و محبتی بسیار شدید، اغراق‌آمیز و وسواس‌گونه. بنابراین مادر دائم حواسش به نوزاد است، او را کنترل می‌کند، نمی‌گذارد دور شود و در تلاش برای برطرف کردن همه‌ی خواسته‌های اوست حتی در بزرگسالی.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

علائم اختلال افسردگی، نرخ شیوع اختلالات روانی در ایران

تازه‌ترین آمار از وضعیت سلامت روان جامعه در ایران، پریشان کننده و هشدار دهنده است.
بر اساس تحقیقی موسوم به سیمای سلامت ایران، ۱۲ و نیم میلیون نفر به نوعی دچار اختلال روانی هستند.
یکی از پیامدهای چنین وضعیتی در بعضی از گزارش‌های بین‌المللی بازتاب یافته که ایرانی‌ها از لحاظ “میزان شاد بودن” بعد از کشورهایی مثل لبنان و فلسطین در جایگاه ۱۰۵ در دنیا و از لحاظ میزان استرسی که تحمل می‌کنند در رتبه پنجم در میان سایر کشورها قرار گرفته‌اند.

شایعترین اختلال‌ها در ایران، اختلالات اضطرابی و خلقی هستند. اختلالاتی که زنان بیشتر از مردان، بیکاران بیشتر از شاغلان و افراد کم‌درآمد بیشتر از ثروتمندان دچارش می‌شوند.

در ادامه، اشاره کوتاهی به علایم افسردگی شده است؛
۱- خلق افسرده (احساس غم يا پوچی)؛ البته در نوجوانان، خلق تحريک‌پذير بيشتر ديده مي‌شود.
۲- کاهش علاقه و لذت نسبت به فعاليت‌ها
۳- افزايش يا کاهش وزن
۴- اختلال در خواب
۵- بی قراری يا کندی روانی- حرکتی
۶- خستگی خيلی زياد و کاهش انرژی
۷- احساس بی‌ارزشی و ناامیدی
۸- کاهش توانایی تفکر و تمرکز – ناتوانی در تصمیم‌گیری
۹- فکر کردن به خودکشی و یا آسیب زدن به خود

درصورتی که حداقل ۵ مورد از این علایم (به ویژه احساس غمگینی یا از دست دادن علاقه و لذت نسبت به زندگی) را به مدت حداقل دو هفته داشته باشید یا هر علامت و موضوع دیگری که احساس می‌کنید از لحاظ روانی شما را آزار می‌دهد، برای خوب شدن حالتان نیاز به مراجعه به روانشناس یا روانپزشک دارید.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

نحوه انتقال اختلالات روانی از والدین به فرزندان

بسیاری از اختلالات روانی که افراد را آزار می‌دهد، ریشه در آسیب‌ها و نحوه برخورد والدین به‌ویژه مادر در دوران کودکی دارد. والدینی که خودشان اختلال روانی دارند، ناخواسته مشکلات خود را به کودکان‌شان منتقل می‌کنند. والدینی که خود نیز همانند کودک‌شان، قربانی آسیب‌های دوره کودکی خود هستند، با همان زنجیری که عمریست دست‌ و پای‌ آنها را بسته، کودک‌شان را به زنجیر خواهند کشید و چشمان او را بر واقعیت خواهند بست.

والدی که توسط دیگران تحقیر شده است و دائم صدایی در درونش او را سرزنش می‌کند، ناخواسته کودک خود را سرزنش و تحقیر می‌کند و هیچ موقع از او راضی نخواهد شد. بنابراین او نیز کودکش را با احساس بی‌ارزشی به زنجیر می‌کشد.

والدی که خود، نیاز به تحسین و توجه دیگران دارد، دائم از کودک خود تعریف و تمجید می‌کند و حتی درخواست‌های غیرمنطقی‌اش را خواهد پذیرفت، بنابراین کودکش را به زنجیر خودشیفتگی خواهد کشید.

والدی که خود، افسرده و بی‌حال است، با غمگینی و ناامیدی، کودک خود را به زنجیر خواهد کشید.

والدی که اعتمادبنفس و حس ارزشمندی ندارد، کودک خود را با ترس و بی‌ارزشی به زنجیر می‌کشد.

والدی که دائم مضطرب و نگران است، کودکش را با احساس وحشت ‌و ناامنی به زنجیر خواهد کشید.

کودکی که اینگونه به زنجیر کشیده شود، توانایی دیدن واقعیت نیز از او گرفته خواهد شد. شاید او هرگز چشمانش با این واقعیت روبرو نشود که بسیاری از ترس‌ها و اضطراب‌هایی که دارد، همانند سرابی هستند که وجود خارجی ندارند اما چون با آنها بزرگ شده است به آنها ایمان دارد. بنابراین هرگز به خود اجازه نداده است، حتی یک بار، با این ترس‌ها روبرو شود.

واقعیت غم‌انگیزتر اینست که کودکِ امروز با همان زنجیرهای درونی که او را به برده کشیده‌اند، فردا فرزند خود را به زنجیر خواهد کشید. به اینصورت اختلالات روانی از یک نسل به نسل دیگر منتقل می‌شوند و کوری بین‌نسلی اتفاق خواهد افتاد.

بنابراین همیشه اسیر و برده این زنجیرهای درون‌مان خواهیم بود، مگر اینکه روزی از این خواب سنگین بیدار شویم و خود را از اسارت این زنجیرها رها سازیم و به رسالت خود که سلامت روان فرزندان نسل آینده است، وفادار باشیم.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

تحلیل روان‌کاوانه‌ی “امید” در زندگی

امید واژه‌یست که بدون آن زندگی امکان ندارد، در واقع انسان بدون امید، هر آن احتمال دارد به زندگی خود پایان دهد.
اما صبر و امید، حد و مرز دارد و انسانی که بیش ازحد صبور و امیدوار است، به احتمال زیاد به خود یا به دیگری آسیب می‌رساند.

اساس امید در اوایل زندگی شکل می‌گیرد. در واقع، زمانیکه والدین در ازای انجام کارها، به کودک‌شان قول‌هایی می‌دهند، برای مثال، مادری که به کودکش می‌گوید “اگه این لیوان رو پر کنی بهت یه شکلات می‌دم” و به قول‌های خود نیز عمل کنند، در این‌صورت ریشه امید در روان کودک کاشته می‌شود و کودک یاد می‌گیرد اگر در زندگی تلاش کند می‌تواند به اهداف خود برسد.

درصورتیکه کودک، کارهایی که والدین از او خواسته‌‌اند را انجام دهد، اما والدین به قول‌شان عمل نکنند، رگه‌هایی از “امید ناسالم” در روان کودک شکل می‌گیرد. برای نمونه مادری که به کودک خود می‌گوید “اگه یکی از لیوان‌ها رو پرکنی یه شکلات بهت می‌دم” و بعد از آنکه کودک لیوان را پر کرد، مادر زیر قولش بزند و به او بگوید “اگه یه لیوان دیگه هم پرکنی بهت شکلات می‌دم” و این عهد شکنی‌های مادر ادامه پیدا کند تاجایی‌که، کودک بعد از پرکردن همه لیوان‌ها، شاید آن شکلات را دریافت کند، در این حالت ممکن است نوعی از امید ناسالم به‌نام “امید مازوخیستیک(خودآزار)” در کودک شکل بگیرد. به عبارت دیگر، کودک یاد می‌گیرد برای رسیدن به خواسته‌هایش در زندگی، بیش ازحد امیدوار باشد تاجایی که به خودش آسیب برساند. چنین کودکی برای مثال احتمال دارد در بزرگسالی نیز با فردی وارد رابطه شود که با وجود اینکه هر روز وعده‌های دروغ از او می‌شنود، تحقیر می‌شود و از دست او رنج می‌کشد، اما باز هم بخاطر امید خیالی و موهومی که گرفتار آن شده است نتواند از آن رابطه بیرون بیاید.

دسته‌ای دیگر از کودکانی که والدینشان زیر قولشان می‌زنند، بجای امید مازوخیستیک، ممکن است گرفتار نوع دیگری از امید ناسالم به‌نام “امید سادیستیک(دیگرآزاری)” شوند به عبارت دیگر آنها نیز همان کاری را با دیگران می‌کنند که والدینشان در کودکی با آنها کرده‌اند و اینگونه بصورت ناخوداگاه تلاش می‌کنند با آزار دادن دیگران انتقام خود را از والدین‌شان بگیرند. برای مثال کارمندی را تصور کنید که همان روز اول می‌تواند کار شما را راه بیاندازد اما با امروز و فردا کردن‌ها سعی در آزار دادن و ناامید کردن شما دارد.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

اختلال پانیک، علائم، دلایل و درمان

اختلال پانیک یا وحشت‌زدگی عبارت است از حملات مکرر و ناگهانیِ ترس شدید یا احساس ناراحتی فوق‌العاده، که در عرض چند دقیقه به اوج می‌رسد. فرد در طی این مدت تعدادی از این علایم را تجربه می‌کند: تپش قلب، افزایش ضربان قلب، تعریق، لرزش، احساس تنگی نفس و خفگی در گلو، ناراحتی قفسه سینه، تهوع یا ناراحتی شکمی، احساس سرگیجه، احساس گرما یا لرز، احساس پارستزی(خواب رفتگی یا سوزن سوزن شدن)، گسست از واقعیت(احساس غیر واقعی بودن محیط اطراف) یا گسست از خویشتن(احساس جدا بودن از خود)، ترس از دیوانه شدن یا از دست دادن کنترل و ترس از مردن.
در صورتیکه فرد حداقل چهار علامت یا تعداد بیشتری از این علایم را در طول یک ماه(یا بیشتر) تجربه کند و نگران حمله‌های بعدی باشد، مبتلا به اختلال پانیک(panic disorder) است.

زمانیکه حمله پانیک شروع می‌شود، اغلب علایم آن در عرض ۱۰ دقیقه به سرعت تشدید می‌شود و معمولا ۲۰ تا ۳۰ دقیقه طول می‌کشد.

علائم روانی اصلی پانیک، ترس مفرط و احساس نزدیک بودن مرگ و نابودی است. بیمار اغلب نمی‌تواند علت ترس خود را بیان کند و ممکن است دچار سردرگمی و اختلال در تمرکز شود.

نشانه‌های جسمی حمله پانیک اغلب شامل افزایش ضربان قلب، احساس تپش قلب، تنگی نفس و تعریق است.

زمانیکه بیمار دچار پانیک می‌شود، اغلب سعی می‌کند در هر جایی که هست آنجا را ترک کند تا از کسی کمک بگیرد.

بیمار ممکن است در حین حمله دچار افسردگی شود و در فاصله حملات ممکن است از اینکه مبادا حمله‌ای دیگر به سراغش بیاید دچار اضطرابِ انتظار گردد.

بسیاری از بیماران که اکثرا افراد ۲۰ تا ۳۰ ساله هستند و به بخش‌ فوریت‌ها مراجعه می‌کنند، با اینکه از نظر جسمی سالم هستند، اصرار می‌کنند که دچار حمله قلبی شده‌اند و دارند می‌میرند.

این اختلال معمولاً از اواخر نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می‌شود و زن‌ها ۲ تا ۳ برابر بیشتر از مردها به آن مبتلا می‌شوند.

دلایل و درمان اختلال پانیک

براساس رویکرد روان‌کاوی، پانیک یا حمله وحشت‌زدگی نتیجه دفاعی ناموفق در مقابل اضطرابی است که فرد سرکوب کرده. به عبارت دیگر هرچه فرد بیشتر مسائل اضطراب‌زا را سرکوب کند، برشدت این اضطرابِ سرکوب شده در ناهشیار نیز افزوده می‌شود. این حجم زیاد از اضطراب، دایم در حال تلاش برای ورود به ذهنِ هشیار است، بنابراین به دنبال شکست مکانیسم‌های دفاعی که فرد برای مقابله با اضطراب به کار می‌گیرد، این اضطراب بصورت ناگهانی به ذهن هشیار حمله می‌کند و همین موضوع می‌تواند منجر به شکل‌گیری پانیک شود.

اما فارغ از رویکرد روان‌کاوی، اولین حمله پانیک معمولا به دنبال تجربیات استرس‌زای محیطی در تعامل با آسیب‌پذیری‌های روانی و بیولوژیکی شکل می‌گیرد. برای مثال اتفاقاتی مثل از دست دادن فرد خاصی در زندگی، طلاق، بیماری‌های جسمی(مثل آسم)، روبه‌رو شدن با رویدادهای ترسناک، تجاوز جنسی و… در شروع اختلال پانیک تاثیرگذار هستند.
افرادی که پانیک تجربه می‌کنند، معمولا نسبت به تغییرات بدنی‌شان بسیار حساس هستند. این افراد زمانیکه علایمی مانند افزایش ضربان قلب را تجربه می‌کنند، این افکار به ذهن‌شان می‌آید”نکنه غش کنم” ،” اگه غش کنم خیلی وحشتناکه آبروم میره”،”نباید برم بیرون یا تنها باشم چون ممکنه دچار حمله پانیک بشم”. مجموع این افکار باعث تشدید فعالیت دستگاه عصبی خودکار و علایم جسمی(مانند تشدید ضربان قلب، نفس نفس زدن و…) و به دنبال آن، منجر به تشدید اضطراب فرد می‌شود در نتیجه فرد از اینکه دچار سکته قلبی شود شدیدا آشفته می‌شود. این اضطراب و وحشتِ شدید، منجر به افزایش فعالیت دستگاه عصبی مرکزی و تغییرات زیستی به ویژه در ساقه مغز(نورون‌های نورآدرنرژیک در بخش لوکوس سرولئوس و نورون‌های سروتونرژیک در هسته رافه میانی)، دستگاه لیمبیک و قشر جلوپیشانی مغز می‌شود. این تغییرات دستگاه عصبی مرکزی نیز مجددا علائم جسمی(ضربان قلب، تنگی نفس و…) را تشدید و به دنبال آن اضطراب فرد را نیز شدید‌تر می‌کند.

به این صورت یک چرخه منفی بین علایم جسمی، افکار، اضطراب و تغییرات زیستی در سیستم عصبی ایجاد می‌شود که دایم یکدیگر را تقویت می‌کنند و همین موضوع می‌تواند منجر به شکل‌گیری یک حمله‌ تمام‌عیار پانیک شود.

درمان این اختلال مستلزم مراجعه به روانشناس یا روانپزشک و تکمیل فرایند روان‌درمانی است.

رویکرد روان‌درمانی شناختی_رفتاری(CBT)، یکی از رویکردهای موفق در درمان اختلال پانیک است.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

اختلال وسواس(OCD)، علائم، دلایل و درمان آن

اختلال وسواسی جبری(OCD) به صورت گروه مختلفی از علایم تظاهر می‌کند که شامل افکار مزاحم، آداب وسواسی اشتغالات ذهنی و وسواس‌های عملی هستند. این وسواس‌های عملی یا فکریِ تکرار شونده، ناراحتی شدیدی برای فرد ایجاد می‌کنند و باعث اتلاف وقت و اختلال قابل ملاحظه‌ای در روند معمولی و طبیعی زندگی، کارکرد شغلی، فعالیت‌های رایج اجتماعی یا روابط فردی می‌شوند.

بیمار مبتلا به اختلال وسواسی_جبری ممکن است فقط وسواس‌ فکری، فقط وسواس عملی و یا هر دوی آنها را باهم داشته باشد.

وسواس فکری عبارت است از افکار، تمایلات یا تصورات تکرار شونده و پایداری که به شکل مزاحم و ناخواسته تجربه می‌شوند و منجر به اضطراب و ناراحتی عمده در فرد می‌گردند. فرد تلاش می‌کند این افکار، تمایلات یا تصورات را نادیده بگیرد یا سرکوب کند یا با پرداختن به افکار یا فعالیت‌های دیگر(مثل انجام یک رفتار وسواسی) خنثی سازد.

وسواس‌ عملی عبارت است از رفتارهای تکراری(نظیر شستن مکرر دست، رعایت نظم و ترتیب، بررسی کردن) یا فعالیت‌های ذهنی نظیر شمردن، تکرار آهسته کلمات در سکوت) که فرد احساس می‌کند مجبور به اجرای آنها در پاسخ به یک وسواس فکری است و یا بر طبق قوانینی که باید دقیقا انجام شوند. این اعمال یا فعالیت‌های ذهنی با هدف پیش‌گیری یا کاهش اضطراب و یا جلوگیری از بعضی از رویدادها ترسناک صورت می‌پذیرند. با این وجود اعمال و فعالیت‌های ذهنی مذکور رابطه‌ای واقع‌گرایانه با آنچه که قرار بوده خنثی یا جلوگیری شوند، ندارند یا به وضوح افراطی‌اند.

اختلال وسواسی جبری چهار الگوی رایج دارد؛ ۱٫آلودگی(مثل شست‌وشوی مکرر دست‌ها یا وسایل)، ۲٫ شک و تردید( برای مثال فرد بارها اجاق گاز را چک می‌کند که مبادا آن را خاموش نکرده باشد)، ۳٫ افکار مزاحم(مثل افکار تکراری در مورد یک نوع رفتار) و ۴٫ تقارن(لزوم رعایت تقارن یا دقت، مثل وسواس زیاد در اصلاح ریش). OCD که چهارمین اختلال رایج روانپزشکی است، می‌تواند در نوجوانی، کودکی و حتی در برخی موارد در دو سالگی هم شروع شود. میانگین سن شروع این اختلال حدود ۲۰سالگی است. در کل، حدود دوسوم بیماران قبل از ۲۵سالگی و تنها کمتر از ۱۵ درصد آنها بعد از ۳۵سالگی علایمشان شروع می‌شود.

اختلال افسردگی اساسی(MDD) و اختلال اضطراب اجتماعی(SAD)، به ترتیب در ۶۷درصد و ۲۵درصد از افراد مبتلا به OCD دیده می‌شود.

دلایل و درمان اختلال وسواس

بررسی‌های ژنتیکی صورت گرفته بر روی افراد مبتلا به اختلال وسواسی_جبری حاکی از آن است که این اختلال مولفه ژنتیکی قابل توجه دارد. همچنین بررسی‌های بیشتر، تغییرات زیستی به‌ویژه در دستگاه سروتونرژیک و تا حدودی دستگاه نورآدرنرژیک در مغز افراد مبتلا به OCD را نشان داده‌ است. علاوه براین میزان فعالیت مغز نیز در قسمت‌های پیشانی، عقده‌های قاعده‌ای و سینگولوم در این افراد بیشتر است.

براساس نظریه یادگیری، وسواس، نوعی محرک شرطی است. به این‌صورت که، اگر محرک نسبتاً خنثایی از طریق روند شرطی‌سازیِ فعال با وقایع ذاتاً اضطراب‌زا همراه شود، آن فکر با ترس یا اضطراب مرتبط می‌شود و این حالات را تداعی می‌کند. به این ترتیب شیء یا فکری که تا پیش از این خنثی بود به محرک شرطی تبدیل می‌شود که قادر است در فرد اضطراب و ناراحتی ایجاد کند. فرد تصور می‌کند برای کاهش اضطراب ناشی از افکار وسواسی، باید رفتارها و تشریفات خاصی را بصورت دقیق انجام دهد. از آنجا که این رفتارهای مذکور در کاهش اضطرابِ افکار وسواسی، موثر واقع می‌شوند، تدریجا تثبیت می‌شوند و به این ترتیب رفتارهای وسواسی به صورت الگوهایی یاد گرفته شده در فرد شکل می‌گیرند.

همچنین برخی از عوامل محیطی، به‌ویژه استرس‌های مرتبط با حاملگی، بچه‌دار شدن یا مراقبت از فرزندان به عنوان پدر و مادر می‌تواند سبب تسریع و تشدید OCD شوند.

آسیب‌ها و بیماری‌های هسته‌های قاعده مغز( نظیر کره سیدنهام و بیماری هانگتینتون)نیز می‌توانند علایمی شبیه OCD ایجاد کنند. همچنین OCD در سندروم‌های تیک حرکتی نیز دیده می‌شود.

مطالعات نشان داده‌اند دارودرمانی(توسط روانپزشک)، رفتار درمانی(توسط روانشناس) یا ترکیبی از این دو، بطور چشمگیری علایم OCD را کاهش می‌دهند. داروهای SSRI مانند فلوکستین، فلووکسامین، پاروکستین، سیتالوپرام و سرترالین برای درمان OCD توسط سازمان غذا و دارو(FDA) تایید شده‌اند. کلومی‌پرامین نیز یکی از داروهای موثر در درمان این اختلال می‌باشد.

همچنین بسیاری از روان‌درمانگران، رفتاردرمانی را هم به اندازه دارودرمانی برای درمان OCD موثر می‌دانند و حتی طبق برخی از داده‌ها اثرات مفید رفتاردرمانی پایدارتر از دارودرمانی است. روش‌های رفتاری اصلی برای درمان OCD شامل مواجهه‌سازی و جلوگیری از پاسخ، حساسیت‌زدایی، ایستادن فکر، غرقه‌سازی و شرطی‌سازی بیزارگونه است.

درمان با تشنج برقی(ECT) و روان_جراحی برای بیمارانی که شدیدا به درمان مقاوم هستند و به شکل مزمنی دچار ناتوانی شده‌اند، به کار می‌رود.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

مکانیزم دفاعی همانندسازی فرافکنانه

یکی دیگر از مکانیزم‌های دفاعی رایج، همانندسازی فرافکنانه(Projective Indentification) یا PI است. این اصطلاح را در ابتدا ملانی کلاین، روانکاو بریتانیایی، معرفی کرد.

همانندسازی فرافکنانه شامل سه مرحله‌ است؛ درمرحله اول شخص، بخش‌های ناخوشایند خودش را به شخص دیگری فرافکنی می‌کند. در مرحله‌ی دوم به گونه‌ای رفتار می‌کند که شخص دریافت‌کننده، با فرافکنی همانندسازی کند و در مرحله‌ی سوم شخص دریافت کننده را به نحوی وادار می‌کند تا براساس این همانندسازی دست به عمل خاصی بزند.

برای مثال: تصور کنید، خانمی، تمایلات جنسی و عاطفی نسبت به همکار خود دارد اما چون این تمایلات برای خودش قابل‌پذیرش نیست آنها را از خود جدا می‌کند و به بیرون از خودش پرتاب می‌کند یعنی گرایش‌های جنسی و عاطفی‌اش را به همکارش فرافکنی می‌کند(فکر می‌کند که همکارش نسبت به او تمایلات جنسی و عاشقانه دارد)، سپس طوری رفتار می‌کند که او را از لحاظ جنسی تحریک و عاشق خود می‌کند و همکار او نیز براساس این تمایلات، پیشنهاد رابطه جنسی یا عاشقانه به او می‌دهد که در نهایت، این رفتارِ همکارِ او تاییدی می‌شود بر فرض اولیه خانم(همکارم نسبت به من تمایلات جنسی و عاشقانه دارد، نه من) .

بعضی افراد به‌ویژه افراد خودشیفته به‌ کرّات از این مکانیزم استفاده می‌کنند. این افراد، چون تصویری بی‌نقص، خیالی و توهمی از خود دارند و تصور می‌کنند همه، آنها را دوست دارند، “عاشقِ دیگران شدن” برای آنها نشانه ضعف و ناقص بودن است بنابراین، دائم دیگران را وارد سناریویِ PI می‌کنند و در گام آخر نیز انگشت اتهام را به سوی آنها می‌گیرند و خودشان را مبرّا می‌دانند.

مثال دیگری از PI: مردی از همسرش خشمگین است. چون برای او پذیرش این خشم مشکل است آن را از خود جدا می‌کند و به همسرش فرافکنی می‌کند (فکر می‌کند که همسرش از او عصبانی است) و سپس به نحوی رفتار می‌کند که همسرش از او خشمگین شود و بر اساس این خشم دست به عملی پرخاشگرانه و خشن بزند که در نهایت فرض اولیه‌ی مرد(همسرم از من عصبانیست) تایید می‌شود.

توجه داشته باشید که تمام مراحل فوق در سطحی ناهشیار رخ می‌دهند و شخص فرافکن از آنها آگاه نیست.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

مکانیزم دفاعی فرافکنی

فرافکنی، نسبت دادن احساسات، اميال، افكار و گرايش‌های ناخوشايند و غيراخلاقی خود به ديگران است. به عبارت دیگر، فرافکنی یعنی انگشت اتهام به سوی دیگران گرفتن یا تمایل به نسبت دادن آنچه در درون می‌گذرد به دیگران یا به محیط.

برای مثال؛
● دختری كه نسبت به همكار مرد خود گرايش جنسی دارد، همكارش را به چشم چرانی و هوسرانی متهم می‌كند.
●مرد خیانت‌کار، به همسرش بهتان خیانت می‌زند.
● شما از فردی نفرت داريد اما تصور می‌كنيد او از شما نفرت دارد.
● یا شما تصور می‌كنيد فرد زيبا و جذابی نیستيد و اين تصور را به جنس مخالف خود نسبت داده و فکر می‌کنید دیگران شما را غیرجذاب و نازیبا می‌بینند بنابراین از مواجهه با جنس مخالف خود اجتناب می‌ورزيد.

جمله‌ی معروف این روزگار که ورد زبان مردم این سرزمین شده است و در قبال کارهای اشتباه‌شان می‌گویند: «همه اینجورین»، جمله‌ای که تبدیل به بزرگ‌ترین راه گریز از اصلاح رفتارهای بد ما شده است.

نوع شدید فرافکنی در اختلال شخصیت پارانوئید دیده می‌شود که با هزیان‌های نیرومند بدبینی و بدگمانی، و حسادت نسبت به دیگران و هزیان آسیب دیدن از سوی آنها، مشخص می‌شود.

مفهوم فرافکنی می‌تواند گسترده‌تر از نسبت دادن تکانه‌های ناراحت‌کننده به دیگران باشد. به‌طور کلی هر وقت این پیش‌فرض را داشته باشیم که دیگران هم مانند ما فکر می‌کنند، به‌نوعی گرفتار فرافکنی‌ شده‌ایم. الزامی ندارد نقاط ضعف ما فرافکنی شود. حتی نکات مثبت و خنثی نیز می‌تواند فرافکنی شود. به‌طور مثال کسی که بسیار ساده‌لوح یا قابل‌اعتماد است، همه را قابل‌اعتماد می‌داند و به‌سادگی به دیگران اعتماد می‌کند.

اما علت فرافکنی چیست؟
همان‌طور که قبل‌تر نیز عنوان شد، فرافکنی نوعی مکانیزم دفاعی است و مکانیز‌م‌های دفاعی، راهی برای مواجهه و کنار آمدن با مسائل اضطراب‌زا و احساس‌های تهدیدکننده درون‌مان است. بنابراین با نسبت دادن مسائل ناخوشایند درونی به دیگران، تلاش می‌کنیم از اضطراب آنها بکاهیم.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

مکانیزم دفاعی سرکوبی

اساسی‌ترین مکانیزم دفاعی، سرکوبی(Repression) است، زیرا در سایر مکانیزم‌ها نیز دخالت دارد و هرکدام از آنها حداقل اندکی سرکوبی و فراموشی را شامل می‌شوند.

سرکوبی، عبارت است از انتقال مسائل اضطراب‌زا و احساس‌های تهدید کننده به ناهشیار. وقتی ما در جامعه رشد می‌کنیم، مجبور می‌شویم برای تطابق با محیط، روی بخش‌هایی از وجودمان پا بگذاریم. ممکن است این فرهنگ‌پذیری به حدی در ما درونی شود که نتوانیم بسیاری از احساس‌ها، نیازها و غرایز طبیعی‌مان را بپذیریم و برای فرار از اضطراب ناشی از آن، آنها را از سیطره آگاهی‌مان خارج و سرکوب کنیم.

اما در ناهشیار چه اتفاقی برای احساس‌های سرکوب شده می‌افتد؟ احساس‌هایی که سرکوب می‌شوند، از بین نمی‌روند بلکه همچنان به‌صورت غیرمستقیم بر رفتار و زندگی ما تاثیر می‌گذارند. به عبارت دیگر، حس‌های سرکوب شده، اولا، می‌توانند بدون تغییر در ناهشیار بمانند. ثانیا می‌توانند به‌صورت تغییرنیافته برای وارد شدن به هشیاری، فشار بیاورند. سومین و رایج‌ترین سرنوشت احساس‌های سرکوب شده این است که به‌صورت جابه‌جا شده یا مبدل ابراز شوند.

فرض کنید بخاطر موضوع خاصی، خشم زیادی نسبت به پدرتان دارید اما چون هنجارهای اخلاقی و اجتماعی به شما اجازه نمی‌دهد خشم‌تان را برسر او خالی کنید، وجدان‌تان به درد می‌آید بنابراین، برای رهایی از احساس گناه و اضطراب ناشی از خشمی که نسبت به پدرتان دارید، آن را سرکوب می‌کنید.

خشمی که سرکوب کرده‌اید ممکن است هنگام خواب در رویا به شکل دیگری وارد هشیاری شود، یا از طریق مکانیزم‌های دفاعی دیگر، راهی برای خروج پیدا کند برای مثال ممکن است خشم‌تان را از طریق مکانیزم دفاعی جابه‌جایی(Displacement)، بر روی همسر یا برادر کوچک‌تان خالی کنید. همچنین، سرکوب احساس‌ها می‌تواند منجر به اختلال‌ افسردگی و اضطراب شود.

حتی در بعضی از موارد، حس‌های سرکوب شده ممکن است از طریق مکانیزم دفاعی دیگری بنام جسمانی‌سازی(Somatization)، بصورت بیماری‌های جسمی خود را نشان دهند برای مثال، اگر مدت زمان زیادی خشم‌تان را سرکوب کنید ممکن است پس از مدتی دچار بیماری‌های گوارشی شوید.
بنابراین اگر سرکوب حس‌ها به شما آسیب زده است، بد نیست که به یک متخصص در زمینه روانشناسی مراجعه کنید.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology