وقتی کسی حالش بد است، به او چه بگوییم و چگونه کمکش کنیم؟

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪ است به نگویید “ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺍین هم ﻣﯽ‌ﮔﺬﺭد، فورا نگویید ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽشود، ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﺎ ﺟﻮﮎ‌ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺨﺮﻩ، او را وادار به خندیدن کنید، ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍهد بخندد‌ ﺧﻨﺪﻩ‌ﺍﺵ نمی‌آید، ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭد

ﺑﺮﺍی او ﺍﺯ ﻓﻠﺴﻔﻪ‌ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺮﻑ نزنید، ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻓﮑﺮﮐﻦ، ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍحت است، ﺍﺻﻼ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎ نیستید ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰنید، ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ

ﺑﺎﯾﺪ دستش ﺭا ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ و ﺑﻪ ﭼﺸﻢ‌ﻫﺎیش ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ، ﺑﺮﺍیش ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ، ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭد، ﺑﭙﺰﯾﺪ، بگذارید جلوی او. ﺑﻌﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ بگذارید ﺍﻭ ﺣﺮﻑ ﺑﺰند ﻭ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯿﺪ.

ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻈﺮﯾﻪ‌ای ﺻﺎﺩﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﻨﯿﺪ، ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺍﮔر ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﺍﺗﻔﺎﻕ بسیار وحشتناکی رخ می‌دهد. ﺷﻤﺎ ﺟﺎﯼ ﺍﻭ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ، ‌ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭ ﺭا ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ آمده است، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩه‌اﯾﺪ.

ﺩﺳﺘﺶ ﺭا ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ، ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯿﺪ. ﺍگر ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ‌زند؛ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ کمک به اوست…

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

چگونه احساسات خود را بپذیریم؟ پذیرش احساسات

احساسات، بخش بسیار مهمی از زندگی ما انسان‌ها هستند. در واقع احساس، به پازل شخصیت ما معنا و به زندگی‌مان گرما می‌بخشد. هر یک از ما در زندگی با حس‌های خوشایند و ناخوشایند زیادی روبرو می‌شویم، گاهی اوقات غمگین می‌شویم و از زندگی بیزار و نامید، و گاهی نیز خوشحال و سرشار از انرژی.

هریک از حس‌های ما، کلی حرف برای گفتن دارند اما گاهی اوقات به‌جای این‌که آنها را همانطور که هستند بپذیریم، در نهایتِ بی‌مهری با سرکوب کردن احساسات‌مان از آنها فرار می‌کنیم و بعد از مدتی به این فرار کردن عادت می‌کنیم.

در واقع ما اغلب عادت داریم برای فرار کردن از حس‌های ناخوشایند دست به انجام کارهایی بزنیم که بعدها پشیمان می‌شویم. مثلا زمانی‌که در یک رابطه عاطفی شکست می‌خوریم ممکن است خیلی زود با فرد دیگری که اصلا مناسب ما نیست وارد رابطه شویم یا الکل مصرف کنیم و غرق در تفریح و سرگرمی شویم؛ صرفا برای فرار از آن حس ناخوشایند.

در حالی‌که این فرار کردن‌ها، تنها یک مُسکِن موقتی هستند و بعد از مدتی همان حس‌ها با شدت بیشتری بر می‌گردند و یقه‌ی‌ ما را خواهند گرفت. اگر حس‌های خود را با آغوشی باز نپذیریم، توانایی ما در تحمل کردن حس‌های ناخوشایند کم می‌شود و به یک آدم ضعیف تبدیل می‌شویم

از آن زمان به بعد با جزئی‌ترین حس ناخوشایند بهم می‌ریزیم، انگار که دنیا بر سرمان‌ خراب شده است. در واقع با پذیرفتن احساسات و فرار نکردن از آنها به قوی‌تر شدن خودمان کمک می‌کنیم.

فراموش نکنید ما انسان هستیم؛ یک موجود احساسی. پس اشکالی ندارد گاهی اوقات با تمام‌ وجود فریاد بزنیم، بخندیم و یا گریه کنیم… . احساس‌های ما دشمن ما نیستند، بلکه دوست بسیار دلسوزی هستند که‌ با زبان بی‌زبانی به ما می‌گویند چه چیزی یا چه کسی برای ما مناسب نیست.

بهتر است حس‌های خود را همانطور که هستند بپذیریم و مدیریت کنیم، و برای فرار کردن از آنها به آدم‌ها و کارهای نامناسب پناه نبریم. فرار کردن از احساسات‌مان و جنگیدن با آنها نتیجه‌ای جز شکست ندارد… .

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

چگونه شرایط دیگران را بهتر درک کنیم؟ بزرگ‌ترین درس زندگی در این نقاشی ساده نهفته است!

بزرگ‌ترین درس زندگی در این نقاشی ساده نهفته است! زن با خودش فکر می‌کند که من در حال سقوط هستم، نمی‌توانم بالا بروم چون مار دست مرا نیش زده است! چرا مرد کمی بیشتر از قدرت خود استفاده نمی‌کند و مرا بالا نمی‌کشد!؟

مرد هم با خود فکر می‌کند که من درد زیادی را تحمل می‌کنم، با این وجود با تمام توان دست زن را گرفته‌ام، چرا زن کمی تلاش نمی کند و خود را بالا نمی‌کشد!؟ آن مرد از وجود مار درون سوراخ بی‌خبر است! و زن هم از جود سنگ روی مرد بی‌خبر است!

ما فشاری که بر روی دیگران است را نمی‌بینیم، دیگران هم فشاری که بر روی ما هست نمی‌بینند! زندگی اینگونه است! یاد بگیریم متفاوت از قبل فکر کنیم، اندکی فکر کردن و صبور بودن نتایج بزرگی را در پی خواهد داشت. با همدیگر مهربان باشیم، هرکسی را که در اطراف خود می‌بینید در حال جنگ در زمین زندگی خود است…

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

یافته‌ی مهم ویکتور فرانکل پس از سه سال اسارت در زندان‌های اردوگاه کار اجباری آلمان نازی!/ معنا و فلسفه‌ی درد و رنج در زندگی.

وقتی ویکتور فرانکل، روانشناس اتریشی، پس از سه سال اسارت در اردوگاه‌‌های کار اجباری آلمان نازی آزاد شد، به یک نتیجهٔ مهم علمی دست یافت که بعدها یکی از مکاتب روانشناسی به نام «معنا درمانی» شد. او در پی تجربه شخصی و مشاهده زندانیان دیگر نتیجه گرفت که…

انسان‌ها قادر هستند هر رنج و مشقتی را تحمل کنند، مادام که در آن رنج و مشقت «معنا و حکمت» خاصی را درک کنند. به عنوان مثال، اگر دو برادر همسان را به مدت سه سال هر روز به بدترین شکل کتک بزنید

و به اولی بگویید کتک خوردنش جزئی از یک تمرین ورزشی است و به دومی هیچ دلیلی برای کتک خوردنش ارائه ندهید، برادر اول بعد از سه سال به ورزشکاری قوی با اعتماد به نفس بالا و برادر دوم به انسانی حقیر و سرشار از عقده‌ها و کینه‌ها تبدیل می‌شود.

کتک خوردن و رنج برای هر دو یکسان است اما تفاوت در حکمتی است که می‌تواند به رنج کشیدن‌ «معنا» بخشد. یکی به امید روزهای بهتر رنج می‌کشد و دیگری با هر ضربه خرُدتر و حقیرتر می‌شود.

این‌که چگونه با سختی‌ها و مشقت‌های زندگی کنار بیاییم و به آن‌ها واکنش نشان دهیم، نهایتاً محصول یک «تصمیم شخصی» است. می‌توانیم تصمیم بگیریم به سختی‌ها و مصائب اجتناب‌ناپذیر زندگی از منظر «معنا و حکمت» نگاه کنیم

تا در پسِ هر ضربهٔ روحی و هر لطمهٔ جسمی تنومندتر، مقاوم‌تر و آگاه‌تر بیرون بیاییم یا این‌که تصمیم بگیریم در بهترین حالت یک «قربانی منفعل» با حیاتی پر از غم باشیم…

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

شباهت شگفت‌انگیز مغز انسان با جهان هستی

مغز، یکی از پیچیده‌ترین چیزهایی است که در عالم شناخته‌شده وجود دارد. سطح قشر مغز تقریبا ۲۸۰۰ سانتی‌متر مربع است و برای این‌که در جمجمه جای گیرد، مچاله و دارای چین و شکنج فراوان شده است. در مغز صدها میلیارد نورون و صدها تریلیون ارتباط عصبی وجود دارد و همین اجزا، مجموعه‌ای بسیار پیچیده را تشکیل داده‌اند که به ما قدرت تفکر و تصمیم‌گیری می‌دهد.

کهکشان‌ها در ساختارهایی بسیار غول‌آسا به نام خوشه، ابرخوشه و رشته‌های کیهانی قرار گرفته‌اند که عرض هر یک از آن‌ها به صدها میلیون سال نوری می‌رسد. یافته‌های کیهان‌شناسان و عصب‌شناسان شباهت‌های شگفت‌انگیز را میان پیچیدگی شبکه‌های کهکشانی و شبکه‌های عصبی مغز نشان می‌دهند.

در حقیقت نه‌تنها شبکه‌های عصبی مغز به شبکه‌های کیهانی شباهت نزدیکی دارند؛ بلکه آن‌ها در ساختار نیز یکسان بوده و مشابه یکدیگر هستند. ممکن است که جهان در همه‌جا یکسان باشد و تنها مقیاس آن متفاوت باشد. به عبارت دیگر، در مغز ما یک جهان وجود دارد و در آسمان‌ها نیز جهانی مشابه؛ اما با مقیاسی چندین میلیارد برابر بزرگ‌تر.

ماده‌ی خاکستری که ۸۰ درصد از جرم مغز را تشکیل داده، چیزی در حدود ۶ میلیارد نورون(سلول عصبی) را در خود جای داده است که این میزان، تنها ۱۹ درصد از میزان نورون‌های موجود در مغز انسان است. در ماده‌ی خاکستری مغز، حدود ۹ میلیارد سلول غیرعصبی نیز وجود دارد.

بخش عمده‌ی نورون‌ها، در مخچه قرار گرفته‌اند؛ به طوری‌که مخچه با دارا بودن ۶۹ میلیارد نورون، حدود ۸۰٫۲ درصد از آن‌ها را در خود جای داده است و ۱۶ میلیارد سلول غیرعصبی نیز در این بخش قرار دارند. با توجه به این اطلاعات، مشخص می‌شود که تعداد نورون‌های موجود در مغز انسان، تقریباً با تعداد کهکشان‌های قابل مشاهده در جهان برابر است.

تصویر سمت چپ که تصویری شبیه‌سازی شده از شبکه‌ی کیهانی است و تصویر سمت راست نیز تصویری از مخچه‌ی مغز انسان است. دانشمندان از طریق روشی به نام «تجزیه و تحلیل طیفی توان»، ابتدا طیف توان هر تصویر را به صورت جداگانه بررسی کردند و سپس داده‌ها را با یکدیگر مقایسه کرده‌اند.

نتایج واقعاً شگفت‌انگیز بودند. دانشمندان دریافتند که طیف توان شبکه‌ی کیهانی با مغز انسان شباهت زیادی دارد و حتی در برخی نقاط از نمودار طیف توان، آن‌ها با یکدیگر مقادیر برابری دارند. توزیع نوسانات مخچه‌ی مغز انسان در مقیاس‌های۰٫۱-۱ میلی‌متری، یادآور توزیع نوسانات شبکه‌ی کهکشانی در مقیاس صدها میلیون سال نوری است.

در کوچک‌ترین مقیاس‌های میکروسکوپی،‌ ظاهر پوسته‌ی مغز شباهت بسیار نزدیکی به یکی از کهکشان‌ها (در مقیاس چند صد هزار سال نوری) دارد.

مارک میلر، متخصص ارتباطات ساختاری بین اعصاب مغزی، تصویر سمت چپ را بعد از رنگ‌آمیزی خاصی‌ روی برش‌های نازک مغزی به دست آورده است، این تصویر سه عصب از مغز، یکی‌ به رنگ زرد و دو تای‌ دیگر به رنگ قرمز را نشان می‌دهد.

در تصویر سمت راست شبیه‌سازی تشکیل و تکامل جهان هستی‌ را می‌بینید که توسط گروهی از ستاره شناسان انجام شده است. قسمت زرد روشن بیشترین محل تجمع کهکشان‌ها و نواحی اطراف هزاران ستاره و کهکشان و ماده سیاه را نشان می‌دهد. اندازه‌ها در این تصویر میلیاردها سال نوری است.

محققین معتقدند شباهت عجیبی‌ بین الگوهای هندسی پدیده‌های بسیار متفاوت طبیعی وجود دارد. این تصویر توسط نیویورک تایمز منتشر شده است.

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

داستان آموزنده نیش زنبور و مار/ تاثیر تر‌س‌های ما بر زندگی و موفقیت.

روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار گفت: «انسان‌ها از ترس ظاهر خوفناک من می‌میرند نه به خاطر نیش زدنم.»

اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او را می‌گزم و مخفی می‌شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن.»

مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی» و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد. مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چند روز بهبودی یافت.

مدتی بعد که باز چوپان در همان حالت بود، مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. این بار زنبور نیش می‌زد و مار خودنمایی می‌کرد. این کار را کردند و چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادی هم استفاده نکرد. چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد.

برخی بیماری‌ها و کارها نیز همین گونه هستند. فقط به خاطر ترس از آنها، افراد نابود می‌شوند یا شکست می‌خورند. بیماری سرطان از جمله بیماری‌هایی است که دلیل عمده مرگ و میر بیمارانش باخت و تضعیف روحیه آنان است.

ترس، یکی از عوامل اصلی عدم رشد انسان‌هاست. ما ترس‌های مختلفی داریم، مثلا ترس از شکست، ترس از جدایی، ترس از تنهایی، ترس از بیماری و… ترس در بسیاری از موارد ریشه در طرز فکر و باورهای عمیق ما در مورد زندگی دارد.

گاهی اوقات ما در زندگی‌مان به بدترین شرایط عادت می‌کنیم و به‌خاطر ترس از تغییر و بدتر شدن وضعیت‌مان، برای بهبود حال‌مان هیچ کاری نمی‌کنیم.

ترس، تنها یک درمان دارد آن‌هم مواجه شدن با آن است. اگر کمی دقیق‌تر به آدم‌های اطراف‌تان نگاه کنید، متوجه خواهید شد که تنها افرادی توانسته‌اند زندگی‌شان را تغییر دهند، رشد کنند، بر بیماری‌شان غلبه کنند یا به اهداف‌شان برسند، که با ترس‌های خود مواجه شده‌اند.

اغلب اوقات ترس‌های ما، زمین‌گیرمان می‌کنند، نمی‌گذارند پیشرفت کنیم، زندگی‌مان را از نو بسازیم و حال‌مان خوب باشد. پس اگر واقعا می‌خواهید زندگی‌تان تغییر کند، باید با ترس‌های‌تان مواجه شوید، راه دیگری ندارید. برای پیشرفت همیشه گزینه‌ای را انتخاب کنید که بیشتر شما را می‌ترساند زیرا این دقیقاً همان چیزی است که به شما در رشد کمک می‌کند.

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology