علائم اختلال دوقطبی نوع یک

اختلال دوقطبی نوع یک، عنوانی است مترادف با آنچه که قبلا تحت عنوان اختلال دوقطبی شناخته می‌شد.

در اختلال دوقطبی نوع یک، فرد به صورت متناوب علائم مانیا(شیدایی) و افسردگی را تجربه می‌کند.

طی دوره‌ی مانیا که حداقل یک هفته باید طول بکشد، خُلق به شکل غیرطبیعی و مداوم بالا، گشاده یا تحریک‌پذیر می‌باشد و فعالیت‌ هدفمند یا انرژی فرد به شکلی ناهنجار و مدام افزایش می‌یابد و این حالات در اکثر اوقات شبانه‌روز و تقریبا در تمام روزها(حداقل به مدت یک هفته) دیده می‌شود.

در فاز مانیا، حداقل سه مورد از علائم زیر(چهار مورد اگر خلق فقط تحریک‌پذیر باشد) باید وجود داشته باشد؛
۱. افزایش اعتماد به‌نفس یا خود بزرگ‌بینی
۲. کاهش نیاز به خواب(مثلا فقط با سه ساعت خوابیدن احساس شادابی می‌کند)
۳. پرحرفی بیش از حد معمول یا احساس فشار برای حرف زدن
۴. پرش افکار یا تجربه ذهنی سبقت افکار از‌ یکدیگر
۵. حواس‌پرتی
۶. افزایش فعالیت‌های معطوف به هدف(شغلی، تحصیلی،جنسی یا اجتماعی) یا سراسیمگی روانی-حرکتی(فعالیت‌های بدون هدف و نامعین)
۷. اشتغال مفرط به فعالیت‌هایی که می‌تواند پیامدهای دردناک زیادی برای فرد ایجاد کنند(مانند ولخرجی بی‌حد و حصر، بی‌مبالاتی جنسی و…)
این علائم آنقدر شدید هستند که موجب افت بارز کارکرد اجتماعی یا شغلی فرد می‌شود.

قبل یا بعد از دوره‌ی مانیا امکان حملات افسردگی اساسی وجود دارد.

در دوره‌ی افسردگی، فرد باید حداقل ۵ علامت از علائم زیر را به مدت دست‌کم دو هفته تجربه کند.
۱- خلق افسرده (احساس غم يا پوچی)؛ البته در نوجوانان، خلق تحريک‌پذير بيشتر ديده می‌شود.
۲- کاهش علاقه و لذت نسبت به فعاليت‌ها
۳- افزايش يا کاهش وزن
۴- اختلال در خواب
۵- بی‌قراری يا کندی روانی- حرکتی
۶- خستگی خيلی زياد و کاهش انرژی
۷- احساس بی‌ارزشی و ناامیدی
۸- کاهش توانایی تفکر و تمرکز – ناتوانی در تصمیم‌گیری
۹- فکر کردن به خودکشی و یا آسیب زدن به خود.

اختلال دوقطبی تفاوت گسترده‌ای با اختلال شخصیت مرزی(Borderline) دارد. در پست‌های قبلی به علائم اختلال مرزی اشاره شده است.

درمان اختلال دوقطبی، نیازمند مراجعه به روانشناس(جهت روان‌‌درمانی) و روانپزشک(جهت دارودرمانی) است.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

راهی برای داشتن حس آرامش و خوشبختی در زندگی…

خوشبختی یک حس درونی است و نمی‌توان براساس ظاهر زندگی دیگران در مورد آن قضاوت کرد، زیرا هر فرد برای خوشبختی، معیارهای خاص خود را دارد.

یکی از عوامل موثر بر احساس خوشبختی، باورها و طرز فکر افراد در مورد خودشان، زندگی و دنیا است.

در ادامه یکی از راه‌های داشتن حس خوشبختی معرفی شده است، امیدوارم برای‌تان مفید واقع شود.

اول، یک برگه و خودکار بردارید و مطابق عکس بالا یک جدول بکشید. حال، چشمان‌تان را ببندید(جدا از این‌که به وجود خدا اعتقاد داشته باشید یا نداشته باشید) صرفا تصور کنید خدا هر آنچه که دارید را از شما گرفته است؛ عقل، حس بینایی و شنوایی، توانایی صحبت کردن، حس بویایی و چشایی، مهارت‌های حرکتی، خانواده، همسر، فرزند، دوستان، شغل، تحصیل و… و تنها یک چیز برای شما باقی مانده است آن هم توانایی نفس کشیدن است.

حال تصور کنید خدا از شما می‌پرسد: “قبل از هر چیز، دوست داری چه چیزی را دوباره به تو بدهم؟”
آنچه که برای‌تان از هر چیزی مهم‌تر است و دوست دارید خدا قبل از هر چیز، دوباره آن را به شما بدهد را در ستون دوم روبروی شماره یک بنویسید.

پس از آن، در ستون سوم مقابل همان شماره یک، دلایل این‌که چرا این نعمت برای‌تان از هر چیزی مهم‌تر است و نقش و اهمیت آن را در زندگی‌تان، بنویسید.
حال، تصور کنید خدا به شما می‌گوید: “در صورتی، این نعمت را دوباره به تو می‌دهم که قول بدهی هر روز به‌خاطر آن از من تشکر کنی و قدر آن را بدانی”. پس در ستون چهارم روبروی همان شماره، بنویسید “قول می‌دهم قدر این نعمت را بدانم و هر روز به‌خاطر آن از خدا تشکر کنم”. در ادامه، سعی کنید به همین صورت این جدول را کامل کنید و همه‌ی چیزهایی که خدا از شما گرفته است را به‌ترتیب از مهم‌ترین‌شان تا کم اهمیت‌ترین آنها، از او بخواهید که دوباره به شما بدهد و برای هر یک از آنها تا آخرین مورد، هر سه ستون را کامل کنید.پس از تکمیل جدول، سعی کنید هر روز حداقل یک بار مطالبی که در این جدول نوشته‌اید را مرور کنید.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

علائم اختلال سلفی گرفتن(selfitis)

از زمانی‌که گوشی‌های هوشمند به دوربین سلفی مجهز شده‌ و کیفیت این دوربین‌ها با پیشرفت تکنولوژی ارتقاء پیداکردند، به مرور، ثبت تصاویر سلفی به یکی از عادات جا افتاده بین جوانان تبدیل شده است، عادتی که بی‌سروصدا در زمره اختلالات روانی قرار گرفته است. در واقع، امروزه یکی از سرگرمی‌های بسیاری از مردم ثبت تصاویر سلفی و درج آن در صفحات شخصی خود در شبکه‌های اجتماعی است.

در سال ۲۰۱۴ احتمال بیماری Selfitis در بین دانشمندان مطرح شد اما به نتیجه‌ای نرسید.

اخیراً و به‌صورت رسمی تایید شده است که این افراد در معرض خطر اختلال روانی قرار دارند. Mark Griffiths نیز که یکی از مشهورترین روانشناس‌های جهان در این زمینه است این موضوع را تایید می‌کند.

همچنین، انجمن روانپزشکی آمریکا(APA) بیانیه جدیدی درخصوص افرادی که بیش از حد سلفی می‌گیرند منتشر کرده است. این انجمن، تمایل به عکس گرفتن از خود یا همان «عکس سلفی» را به عنوان اختلال روانی تایید و آن را با اصطلاح «سلفیتیس/Selfitis»، نوعی بیماری معرفی کرده است.

تعریف سلفیتیس:
«تمایل وسواسی ـ اجباری برای گرفتن عکس از خود و فرستادن آن در شبکه‌های اجتماعی تا بتوانند کمبود عزت نفس و شکاف حاصل از فقدان صمیمیت را جبران کنند و در سه سطح رده‌بندی می‌شود؛ لب مرزی، حاد و مزمن.» .

۱- اگر روزی سه عکس سلفی از خود می‌گیرید اما آنها را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک نمی‌گذارید، در رده‌ سلفیتیس لب مرزی قرار می‌گیرید.

۲- اگر روزی حداقل سه عکس از خودتان را به این شبکه‌ها ارسال می‌کنید، دچار اختلال سلفیتیس حاد هستید.

۳- اگر اشتیاق غیرقابل کنترلی برای گرفتن روزانه شش عکس از خود و ارسال آنها را تجربه می‌کنید، شما دچار اختلال سلفیتیس مزمن هستید.

افرادِ توجه‌طلب با اعتماد به‌نفس پایین، خودشیفته‌ها، افراد دوری‌گزین، افراد وابسته به انتشار عکس و دریافت لایک و افرادی که به دنبال آخرین مد هستند، بیشتر درگیر این حالت هستند. این پدیده می‌تواند اختلال “خودشیفتگی ـ دیجیتالی” به همراه داشته باشد.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

چگونه می‌توانیم پس از شکست عاطفی، رابطه عاطفی سالمی را شروع کنیم؟(پیش‌گیری از شکست عشقی)

پس از شکست عاطفی، فرد باید فرصتی را در اختیار خود قرار دهد تا بتواند افکار، باورها و رفتارهای خود را مورد بازبینی قرار دهد، همچنین به مواردی که در ادامه ذکر شده است، دقت کند تا از شکست در روابط بعدی جلوگیری کند.

✅ابتدا باورهای اشتباه و انتظارات غیر واقع بینانه ای که در رابطه قبل در مورد عشق داشتید را شناسایی کنید و انتظاراتی منطقی جایگزین آنها کنید و نگذارید دوباره گرفتار آنها شوید و آسیب ببینید. برای مثال فردی که شریک عاطفی‌اش را موجود ایده‌ال و بی نقص فرض می کند پس از آنکه توسط او رها می شود به شدت ضربه روحی می خورد و شکست برای او به معنای فروریختن همه رویاها است.
✅اصول، ارزش ها و حد و مرز شخصیت خود را مشخص کنید و از خوتان بپرسید واقعا در یک رابطه چه چیزهایی برای‌تان مهم و با‌ارزش است و برای آنها احترام قائل شوید، چون فردی که اصول، ارزش ها و حد و مرز خودش را نمی داند خیلی راحت توسط دیگران تحقیر می شود و دوباره آسیب می بیند. در واقع زمانیکه ارزش ها، اهداف و ملاک هایی واضح برای رابطه عاطفی و حریم و مرزی مشخص برای شخصیت خودتان قائل باشید، ذهن تان روشن و دیدتان بازتر می شود و روابط عاطفی تان نیز سالم تر و پایدارتر خواهند بود.
✅در بسیاری از موارد تصمیم برای شروع رابطه عاطفی یا ازدواج، به‌خاطر ترس‌ها، کمبودها، نیازها و جبران خلاء‌ها با فرد دیگری یا فرار از شرایط سختی که فرد در خانواده و خانه خود دارد، صورت می گیرد. متاسفانه این روابط عاطفی سرانجامی ندارند، زیرا کسی که مشکلاتش را در خانواده خودش حل نکرده و تکلیفش با خودش روشن نشده باشد، مشکلاتش را به رابطه عاطفی با فرد دیگر منتقل می‌کند و با درنظر‌ گرفتن اینکه شریک عاطفی‌اش هم یکسری مشکلات را به آن رابطه منتقل کرده، مشکلات، بیشتر و وضعیت پیچیده‌تر و بغرنج‌تر می‌شود.
✅گاهی اوقات ممکن است صرفا بخاطر ترس از تنهایی و تنها ماندن یا بخاطر انتقام گرفتن و برانگیختن حسادت فردی که شما را رها کرده است، تصمیم بگیرید فورا با فرد دیگری وارد رابطه شوید. همچنین گاهی اوقات فرد بصورت ناخودآگاه در انتخاب رابطه بعدی‌اش تحت تاثیر نداشته ها و کمبودهای رابطه قبلی‌اش قرار می گیرد و تنها نداشته های رابطه قبلی را در رابطه جدید جستجو می کند و به سایر فاکتورها توجه نمی کند. برای مثال اگر فردی که قبلا با او رابطه داشته‌اید آدم خسیسی بوده است، به احتمال زیاد بصورت ناخودآگاه در رابطه بعدی تان دنبال آدمی دست و دلباز خواهید بود. بنابراین باید حواستان باشد با اولین فردی که پس از شکست عاطفی ملاقات می کنید، وارد رابطه عاطفی نشوید. شما نباید از رابطه قبلی‌تان فرار کنید و تنها منتظر باشید بدون فکر به فرد دیگری وابسته شوید. چون در اینجا احتمال اشتباهاتی به وجود می آید که می تواند برای‌تان سنگین تمام شود.

✅اگر فردی وابسته هستید و در روابط‌تان بیشتر دنبال فردی می گردید که به او تکیه کنید، دائم اولویت را به او می دهید و خودتان را با فردی که دوستش دارید تعریف می کنید، پس از ترک رابطه عاطفی به شدت از این مساله ضربه خواهید خورد. بنابراین سعی کنید اعتماد به نفس و احساس ارزشمندی‌تان را از طریق فعالیت های مورد علاقه، مطالعه کتاب های مناسب و ورزش کردن بالا ببرید چون تا زمانیکه شما احساس ارزشمندی و اعتماد بنفس کافی نداشته باشید خیلی راحت توسط دیگران تحقیر می شوید و مورد بی احترامی قرار می گیرید.
✅در یک رابطه عاطفی سالم هر دو طرف باید به اندازه کافی پذیرش، بخشش، گذشت، صبر و مسئولیت پذیری داشته باشند. بنابراین موضوع دیگری که قبل شروع یک رابطه عاطفی باید به آن توجه شود شرایط سنی، شغلی، تحصیلی و میزان رشد عاطفی و روانی است. براساس تحقیقات میزان موفقیت ازدواج‌هایی که در سنین ۲۸ الی ۳۳ سالگی صورت می گیرند، بالاتر است چون اکثر افراد در این سنین به رشد روانی، عاطفی و ثبات شغلی دست پیدا می کنند. بنابراین افرادی که سن پایینی دارند، پختگی روانی مناسب و مهارت حل مسائل را ندارند، چند سال از تحصیل‌شان باقی مانده یا شرایط شغلی مشخصی ندارند، اگر با فرد دیگری وارد رابطه عاطفی شوند و قول ازدواج به یکدیگر دهند، احتمال آسیب روحی برای آنها بسیار زیاد است.
✅در حقیقت پس از توجه به این مسائل، فرد به شناخت بیشتری نسبت به خود می رسد و ذهن او روشن و دیدش بازتر می‌شود و راحت تر می تواند فرد مناسب خود را پیدا کند و با او وارد رابطه شود. اما قبل از شروع رابطه جدید هر دو باهم این توافق را داشته باشید که ممکن است این رابطه به دلایل مختلف از جمله عدم تفاهم به سرانجام نرسد. در حقیقت بهتر است شما قبل از ازدواج باهم این موضوع را روشن کنید که قرار است مدتی را مثلا ۶ ماه برای بدست آوردن شناخت باهم باشید تا تصمیم بگیرید که برای هم مناسب هستید یا نه! برای پیشگیری از آسیب روحی در این مدت آشنایی، باید شناخت‌‌تان جلوتر از احساس‌تان حرکت کند و زمانیکه شناخت‌تان نسبت به طرف مقابل بیشتر شد کم‌کم از نظر احساس نیز به یکدیگر نزدیک‌تر شوید. درصورتیکه احساس‌تان جلوتر از شناخت‌تان پیش برود و دریچه های احساس‌تان را خیلی زود به روی هم باز کنید، وارد فضای احساسی یکدیگر می شوید و ممکن است خیلی زود وابسته شوید و دیگر دل کندن به این آسانی‌ها نباشد. علاوه بر اين، براي پيشگيری از وابستگی از همان ابتدا هر روز و هر ساعت با هم صحبت نكنيد تا مبادا به فضای احساسی وارد شويد.

✅بعضی از افراد وقتی در طرف مقابل‌شان یک ویژگی مثبت را می‌بینند، آن‌قدر آن را بزرگ‌نمایی می‌کنند که دیگر نقاط ضعف طرف مقابل را نمی‌بینند و شاید هم علائم اختلال یا بیماری را نادیده بگیرند و یا با ساده‌لوحی فکر کنند که مشکلی نیست و حل می‌شود. این افراد به خودشان امید واهی می‌دهند که این مشکلات خودبه‌خود برطرف می‌شود؛ درصورتی‌که معمولا مشکلات و اختلالات بعد از ازدواج دو‌چندان می‌شوند؛ به‌خصوص اگر آمادگی تغییر طرف مقابل پایین باشد و انکار و عدم پذیرشش بالا!
✅صادق باشيد
اگر به هر دليلي در دوران آشنايی قبل از ازدواج و نامزدي به اين نتيجه رسيديد كه به طرف مقابل نه بگوييد، در اين مواقع توصيه می‌شود حتما با طرف مقابل صادق باشيد. بهتر است شما با يك خاطره خوب از هم جدا شويد، بايد به اين بلوغ برسيد كه حتما لازم نيست جدايی‌ با دعوا و دلخوری و حرف‌های آزاردهنده باشد، می‌توان خيلی آرام و با آرامش از هم جدا شد به‌خصوص اگر همان اول به اين توافق رسيده باشيد و از ابتدا آگاه باشيد كه ممكن است از هم جدا شويد. در واقع هر كدام از شما حق داريد بدانيد چرا اين رابطه نبايد ادامه پيدا كند و همچنين شما بتوانيد با خود كنار بياييد.
✅توافق‌های بعد از جدايی
قبل از جدايی بهتر است با خاطره‌ای خوش با هم توافق‌هايی كنيد، مثلا اين‌كه ديگر با هم تماس نگيريد يا اگر وسايلی ردوبدل يا هديه شده به هم برگردانيد تا هم دوباره خاطرات را يادآوری نكند و هم ديگر بهانه‌ای برای تماس مجدد نداشته‌ باشيد. يعنی از همان ابتدا همه چيزها را آرام آرام از خود جدا كنيد.
چون وقتی وارد رابطه‌ای می‌شويم ديگر تنها خودمان نيستيم بلكه مسئول طرف مقابل هم هستيم و نبايد كاری كنيم كه به او آسيبی برسد. اگر قطع يك دفعه‌ای رابطه ممكن است به او آسيب برساند، در اين جور مواقع پيشنهاد می‌شود به‌تدريج رابطه كم شود.
✅بايد اين بلوغ را در خود به‌وجود بياوريد كه خيلي اوقات اتفاقات زندگی مطابق خواسته شما پيش نخواهد رفت و زمان‌هايی نمی‌توانيد به خواسته‌های‌تان برسيد. اگر چنين تحملی را در خود به‌وجود بياوريد و از همان اول به‌خود بقبولانيد كه ممكن است در پايان آشنايی از هم جدا شويد ديگر از جدايی ضربه سنگينی نخواهيد خورد. بنابراین اگر در دوران آشنايي به شناختی از طرف مقابل رسيده‌ايد و می دانيد بايد رابطه را قطع كنيد ولی به‌دليل وابستگی اين كار برایتان راحت نيست با خود بينديشيد كه اگر امروز اين كار را نكنيد ممكن است يك ماه، يك سال يا حتی ۵ سال ديگر با وضعيت بدتری جدا شويد، پس هرچه زودتر اين اتفاق بيفتد بهتر است.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology

علائم اختلال اضطراب فراگیر(GAD) و راه‌کارهای کاهش آن. [استرس]

اضطراب نوعی تشویشِ فراگیر، ناخوشایند و مبهم است که هرکسی آن را تجربه می‌کند و اغلب علائمی نظیر سردرد، تعریق، تپش قلب، احساس تنگی در نفس و ناراحتی مختصر معده نیز با آن همراه است. فرد مضطرب ممکن است احساس بی‌قراری داشته باشد و نتواند به مدت طولانی یک‌جا بنشیند یا بایستد.

اضطراب، هشداری است که فرد را گوش به زنگ می‌کند و به او هشدار می‌دهد که خطری در راه است و باعث می‌شود که فرد بتواند برای مقابله با آن خطر، اقداماتی را انجام دهد. در واقع اضطراب تا حدی بخشی از زندگی هر انسان و لازمه دفاع و مراقبت از خود و پیشرفت در زندگی است.

اضطراب تنها در صورتی یک اختلال و بیماری محسوب می‌‌شود که فرد، اضطراب و نگرانی شدید و دائمی همراه با بی‌قراری را حداقل در ۶ ماه گذشته و در بیشتر روزها، در مورد وقایع و فعالیت‌های مختلف(مانند خانواده، شغل، تحصیل) را تجربه کرده باشد، کنترل این اضطراب برای فرد دشوار باشد و منجر به ناراحتی قابل توجه و اختلال در کارکرد اجتماعی، شغلی یا سایر جنبه‌های مهم زندگی فرد شود. همچنین این اضطراب و نگرانی حداقل با ۳ مورد از ۶ علامت زیر همراه باشد؛

  1. بی‌قراری یا احساس برانگیختگی و بی‌تابی
  2. زود خسته شدن
  3. اشکال در تمرکز یا خالی شدن ذهن
  4. تحریک‌پذیری
  5. تنیدگی عضلانی
  6. اختلال در خواب

اختلال اضطراب فراگیر(GAD) دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد از جمله تعییرات در کارکرد انتقال دهنده‌های عصبی مانند گابا و سروتونین، رویدادهای ناگوار و آسیب‌زای زندگی، فشارهای روانی و تعارض‌های حل نشده ناخودآگاه.

در بسیاری از موارد، اختلال اضطراب فراگیر درواقع واکنشی است در فرد به خطراتی که به اشتباه خیال می‌کند تهدیدش می‌کنند. این خطر خیالی ریشه دارد در توجه انتخابی فرد بر روی مسائل و جزئیات منفی در محیط زندگی، پردازش تحریف شده اطلاعات در ذهن فرد و دیدگاه بیش ازحد منفی او در مورد توانایی‌هایش در حل مسائل زندگی.

اما برای کاهش اضطراب چه می‌توان کرد؟

افکار و باورهای فرد در مورد خودش، دیگران و دنیا، یکی از دلایل اصلی اضطراب است، بنابراین گام اول برای کاهش اضطراب، شناسایی افکار اضطراب‌زا است.

زمانیکه اضطراب به سراغ شما می‌آید از خودتان بپرسید “همین الان چه فکری از ذهنم گذشت” یا ” به چی دارم فکر می‌کنم”. سپس این افکار اضطراب‌زا را بصورت واضح و دقیق بر روی یک برگه یادداشت کنید.

حالا از خودتان بپرسید؛ آیا این موضوعی که نگران آن هستم، یک نگرانی سازنده است یا غیرسازنده؟ نگرانی سازنده مجموعه‌ای از سوالات را شامل می‌شود که منجر به راه‌حل‌هایی برای یک مشکل می‌گردد و می‌توان همان روز به آنها پرداخت. برای نمونه، ” من امروز می‌تونم برای پرواز، هتل و اتوموبیل کرایه‌ای، رزرو کنم”. اما نگرانی غیرسازنده در مورد مشکلاتی است که فرد بر روی آنها هیچ کنترلی ندارد و احتمال وقوع آنها بسیار ناچیز است. برای نمونه ” نکنه بچه‌م تو راه مدرسه ماشین بهش بزنه” یا ” نکنه ماشینم وسط راه خراب شه”. اگر نگرانی‌های غیرسازنده دارید از خودتان بپرسید چه شواهدی وجود دارد که تایید کند اتفاقی که از آن می‌ترسم رخ می‌دهد؟ و چه شواهدی مغایر با اتفاقی است که نگران آن هستم؟ پاسخ این سوال‌ها را به دقت روی همان برگه یادداشت کنید و به هریک از شواهد براساس اهمیتی که دارند از ۱ تا ۱۰ نمره بدهید. سپس بررسی کنید که کفه ترازو به سمت کدام یک از شواهد سنگینی می‌کند؛ شواهد موافق با نگرانی‌ها یا شواهد مغایر با آنها؟ با بررسی بیشتر متوجه خواهید شد، شواهد زیادی در تایید موضوعی که نگران آن‌هستید وجود ندارد.

همچنین ورزش، مدیتیشن و مطالعه کتاب‌های مناسب(کتاب از حال بد به حال خوب)، نقش موثری در کاهش اضطراب دارند.

معمولا افراد مضطرب توانایی تحمل و پذیرش ابهام، بلاتکلیفی، عدم کامل بودن و عدم کنترل کامل را ندارند و در مورد هر موضوعی به دنبال قطعیت و یقین هستند، اما دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم دنیای احتمالات است و هر اتفاقی احتمال دارد رخ دهد. بنابراین زمانیکه ذهن فرد درگیر مسائلی می‌شود که رخ دادن آنها فقط یک احتمال است و کنترلی برآنها ندارد، اضطراب، یارِ همیشگی او خواهد شد. برای آرامش در زندگی باید جستجو برای قطعیت و یقین را کنار گذاشت و قبول کرد که ما آنقدر قدرتمند نیستیم که همه چیز را کنترل کنیم یا هیچ موضوعی برای ما ابهام نداشته باشد.اگر اضطراب شما شدید باشد و این راهکارها به شما کمک نکند، برای درمان آن به روانشناس مراجعه کنید.

برای مطالعه‌ی آخرین مطالب در زمینه روانشناسی پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید؛ sherko_psychology@

وابستگی عاطفی چگونه شروع می‌شود و راه رهایی از آن چیست؟(شکست عشقی و درمان آن)

هیچ انسانی آنقدر کامل و قوی نیست که به رابطه با فرد دیگری نیازمند نباشد بنابراین وابستگی عاطفی بخشی از زندگی ماست. اما دو نوع وابستگی داریم: وابستگی سالم و وابستگی ناسالم.
وابستگی سالم در روابطی که توام با احساس ارزشمندی، امنیت، اعتماد، آرامش و برابری است، دیده می‌شود که فرد دائم نگران خراب شدن آن رابطه نیست. اما وابستگی ناسالم یک نوع نیاز شدید عاطفی و روانی نسبت به فرد خاصی است که بدون او زندگی و دنیای درونی فرد وابسته دچار فروپاشی می‌شود.
اما سوال اینجاست که وابستگی عاطفی چگونه شروع می‌شود؟
وابستگی عاطفی به تدریج از همان روز اول رابطه شروع و روز به روز بر شدت آن افزوده می‌شود اما فرد، تنها زمانی به آن پی می‌برد که با خطر از دست دادن فردی که به او وابسته شده است، روبرو شود.
زمانیکه فرد رابطه‌ای را آغاز می‌کند از همان لحظه اول خیال پردازی هایش در مورد طرف مقابل شروع می‌شود و افکاری مشابه این از ذهنش می‌گذرد: “این یکی با همه فرق داره، به نظرم خیلی خاص میاد، این تنها آدمیه که می‌تونم باهاش خوشبخت شم” و از آن پس او را با نام های خاصی مانند زندگیم، نفسم، همه وجودم، داروندارم و… صدا می‌زند.‌ این افکار و رفتارها به معنای آنند که فرد بدون او هیچ ارزشی ندارد و پس از تکرار مکرر این رفتارها ذهن ناهشیار هم واقعا به همین باور می‌رسد. به همین خاطر به مرور زمان بیشتر ارزش خود را پایین می‌آورد و ارزش بیشتری به طرف مقابل می‌دهد و خودش به یک آدم بی‌ارزش و بی‌هویت تبدیل می‌شود. زمانیکه فردِ مقابل به وابستگی او پی ببرد بیشتر او را آزار می‌دهد و فرد وابسته چون ارزش و هویت خود را به پای او باخته به یک آدم ضعیفی تبدیل شده که توانایی دفاع از خود را نخواهد داشت و برای از دست ندادن او شخصیت و آبرویش را زیر پا می‌گذارد، در نتیجه از آن پس شدیدا اعتماد به نفسش پایین می‌آید، گوشه‌گیر می‌شود و دائما اینطور با خودش صحبت می‌کند: “مگه چه بدیی در حقش کردم، چرا رهام کرد، من بدون اون نمی تونم ادامه بدم”
در واقع ما با افکار و رفتارهایمان دیواری بنام زندان وابستگی دورِ خودمان می‌چینیم و هر چقدر بیشتر این افکار و رفتارها ادامه یابند دیوارهای این زندان هم بلندتر و نجات ما از آن دشوارتر می‌شود. در حقیقت اگر کسی را مهم‌تر از خودمان بدانیم و بیش از خودمان به او توجه کنیم باید منتظر عذاب‌های شدید روحی و روانی در آینده‌ای دور یا نزدیک باشیم.

اما چگونه خود را از شکست عاطفی نجات دهیم؟

وابستگی عاطفی همانند یک باتلاق، دائم فرد را به سمت پایین می کشد و اگر فرد به داد خودش نرسد زندگیش نابود می شود. اگر در رابطه ایی هستید که دائم رنج می کشید ولی باز هم نمی توانید از این رابطه بیرون بیایید و حتی تصور پایان این رابطه شما را پریشان و مضطرب می کند متاسفانه باید بگویم که شما گرفتار همین باتلاق شده اید. اما چگونه می توانیم خود را از وابستگی رها کنیم؟
✅از آنجا ‌که افکار ما روی احساس و رفتارهای ما تاثیر قدرتمندی می گذارند یکی از بهترین راه ها برای رهایی از وابستگی شناسایی افکار و رفتارهایی است که باعث وابستگی شما شده اند. اگر افکاری همانند این در ذهنتان است ” این تنها آدمیه که می تونم باهاش خوشبخت بشم، اگه ازم جدا بشه نمی تونم به زندگی ادامه بدم، این با بقیه فرق داره و برای رسیدن بهش باید خیلی عذاب بکشم” این افکار فقط توهم هستند که گرفتارشان شده اید و همین افکار باعث می شوند که شما احساس بی ارزشی و تنهایی کنید و برای نجات از این حس و حال دوباره سراغ همان فرد بروید و بیشتر آسیب ببینید. شما باید این افکار مخرب را یکی یکی شناسایی و روی یک برگه یادداشت کنید و سعی کنید با پاسخ های منطقی این افکار مخرب را زیر سوال ببرید برای مثال تمامی آسیب هایی که این فرد به شما زده است، تحقیر شدن تان توسط او و همه نقاط ضعفش را بنویسید و هرگاه این افکار مخرب سراغتان آمدند این پاسخ های منطقی که نوشتید را بارها و بارها در ذهن تان تکرار کنید. به این صورت و به مرور زمان قدرت این افکار مخرب کم می شود و باورتان نسبت به فرد مقابل تغییر می کند. زمانیکه افکارتان تغییر کند حس و حال تان و در پی آن رفتارتان نیز نسبت به این فرد تغییر می کند.
✅باید با ترس های درونی تان روبرو شوید. اگر از تنهایی و تنها ماندن می ترسید و بر این باورید که تنها در صورت داشتن فرد خاصی حال تان خوب می شود سخت در اشتباهید. شما تا زمانیکه نتوانید تنهایی را تحمل کنید نمی توانید روابط رضایت بخشی هم داشته باشید.
✅به هیچ وجه حس های خودتان را سرکوب نکنید و با فردی مورد اعتماد که شما را درک می کند درددل کنید.
✅سعی کنید هر چیزی که او را به یاد شما می آورد از زندگی تان پاک کنید.
✅سعی کنید برای سایر جنبه های زندگیتان به ویژه برای فعالیت های مورد علاقه، روابط اجتماعی و ورزش اهمیت بیشتری قائل شوید و اوقات تنهایی تان را با فعالیت های مناسب پرکنید. چون وابستگی در گذر زمان به وجود می آید شما به ۲ الی ۶ ماه زمان نیاز دارید که از وابستگی بیرون بیایید و مجددا اعتماد بنفس تان را به دست آورید.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology