چرا بعضی افراد در پی خودآزاری و تخریب خود هستند؟ خودازاری/مازوخیسم

شاید برای شما نیز این سوال پیش آمده باشد که چرا بسیاری از افراد، اغلب به‌صورت ناخوداگاه، خود را در روابطی قرار می‌دهند که مورد سوءاستفاده، آزار، تحقیر و تمسخر قرار می‌گیرند، همیشه در نقش یک آدم قربانی هستند و با اینکه عذاب می‌کشند، اما بازهم نمی‌توانند خود را از رنج ناشی از این خودآزاری رها کنند.

خودآزاری، یکی از دلایل لذت نبردن از زندگی است. فرد خودآزار، با آسیب رساندن به خود، نه‌تنها خودش را بلکه اطرافیانش را نیز عذاب می‌هد.

مکانیسم خودآزاری ریشه در احساس گناه دارد. به عبارت دیگر، این افراد به‌صورت ناخوداگاه از احساس گناه و عذاب‌وجدان رنج می‌برند، هرچه این احساس گناه شدیدتر باشد، خودتخریبی نیز شدید‌تر خواهد بود.

این احساس گناه در بیشتر موارد، ریشه در دوره‌ی کودکی دارد. والدین این افراد به روش‌های مختلفی در کودکی احساس گناه را به ناخوداگاه فرزندان‌شان وارد کرده‌اند.

برای مثال ممکن است پدر یا مادری که از ازدواج خود رضایت ندارد، به کودک خود بگوید “من بخاطر تو این زندگی را تحمل می‌کنم” یا “اگر تو نبودی من یک لحظه در این خانه نمی‌ماندم”.

این صحبت‌ها برای یک کودک به این معنی‌اند؛ من باعث بدبختی و عذاب والدینم هستم، من مقصر و گناه‌کارم، بنابراین باید تا ابد تاوان این گناه بزرگ را پس بدهم و عذاب بکشم به امید این‌که روزی مورد بخشش واقع شوم.

این کودکان اغلب در بزرگسالی به‌صورت ناخوداگاه، با همانندسازی کردن با والدی که قربانی می‌دانستند، همسری را انتخاب می‌کنند که آنها را آزار دهد تا تاوان گناه دیرینه خود را پس دهند

یا فردی که نسبت به والدین خود خشم زیادی دارد اما چون به دلیل مسائل اخلاقی، توانایی خالی کردن خشم خود بر سر والدینش را ندارد دچار احساس گناه می‌شود بنابراین خشمی که نسبت به والدینش دارد، به سمت خودش باز می‌گردد و با روش‌های مختلف به آزار و تنبیه خود و حتی خودکشی اقدام می‌کند.

به این صورت یک کودکِ بی‌گناه را تا آخر عمر به زنجیر احساس گناه و خودتخریبی ناشی از آن می‌کشانیم. و اما خبر نویدبخش این است که ما امروز، می‌توانیم قربانی پیام‌های مخربی که در کودکی‌مان دریافت کرده‌ایم نباشیم.

درواقع، هر انسانی با کمک یک روانشناس متخصص و همدل، توانایی رها کردن خود از بند دردهای کودکی‌اش و چشیدن طعم آزادی واقعی را دارد. اگر چنین روایتی را در خودمان سراغ داریم آیا وقت آن شده است که زجرِ به دوش کشیدن چنین روابط مخربی را برای خود تمام کنیم؟؟ برای مطالعه آخرین مطالب ما، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید 👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

اختلال مرزی(Borderline)؛ علائم، دلایل و درمان آن.

ویژگی اصلی افراد مبتلا به اختلال شخصیت borderline(مرزی) بی‌ثباتی و ناپایداری در روابط بین فردی، عواطف، هویت و تکانشگری بارز است که از اوایل بزرگسالی آغاز می‌شود. این افراد نسبت به دنیا، دیدی سیاه‌و‌سفید دارند به این معنی که همه‌چیز و همه‌کس را به صورت کاملا خوب یا کاملا بد می‌بینند. برای مثال، بجای اینکه تصویر واقعیِ هر فرد، که متشکل از ویژگی‌های خوب و بد است را ببینند، افراد را به دو دسته‌ی کاملا خوب یا کاملا بد، تقسیم می‌کنند و دائما رفتارشان بین این دو قطب در نوسان است.

این افراد چون احساس عشق و نفرت(love and hate) را بطور همزمان دارند، روابط بین فردیشان آشفته و بهم‌ریخته است. ممکن است به کسی که احساس نزدیکی با او می‌کنند، وابسته شوند، و از طرف دیگر نسبت به همان فرد اگر احساس سرخوردگی پیدا کنند، خشم بسیار زیادی از خود نشان می‌دهند. امروز، فردی را بهترین و کامل‌ترین آدمِ دنیا می‌دانند، فردا همان فرد برای آنها بی‌ارزش‌ترین آدم دنیا می‌شود. به همین خاطر روابط بین فردی آنها بسیار بی‌ثبات است.

موضوعی دیگر که این افراد را بسیار عذاب می‌دهد، بی‌ثباتی عواطف است. در واقع هیجان‌های یک فرد borderline در طول روز بارها دستخوش تغییر می‌شود. برای مثال، احتمال دارد زمانیکه خوشحال است بصورت ناگهانی وارد فضای حسی دیگری مثل خشم، غم یا تنفر شود.

این بیماران از یک‌سو، نمی‌توانند تنهایی را تحمل کنند و برای فرار از حس‌های آزاردهنده خود، بصورت دیوانه‌وار به جستجوی ایجاد رابطه برمی‌آیند و به بی‌بندوباری می‌افتند، حتی اگر این روابط برای‌شان رضایت بخش نباشد، و از سوی دیگر، ترس شدیدی از طرد شدن(خیالی یا واقعی) توسط دیگران دارند بنابراین برای جلوگیری از طرد شدن از سوی دیگران، دست به هرکاری از جمله تهدید به خودکشی، فرار از خانه و خودزنی، می‌زنند. درواقع زمانیکه خشم این افراد فوران کند دست به اقدامات خطرناکی می‌زنند از جمله اقدام یا تهدید به خودکشی، خودزنی مکرر، سوءمصرف مواد، رانندگی بی‌احتیاط، پرخوری، روابط جنسی متعدد، ولخرجی.

موضوع دیگری که این افراد از آن رنج می‌برند، فقدان هویت و تصوری یکپارچه از خود و احساس مزمن پوچی و بی‌حوصلگی است.

علت اختلال مرزی یا Borderline چیست؟

این اختلال معمولا ریشه در آسیب‌های اوایل کودکی دارد. زمانیکه یک کودک متولد می‌شود در مورد این دنیا و آدم‌هایی که در آن زندگی می‌کنند، چیزی نمی‌داند و این والدین(به‌ویژه مادر) هستند که او را با آن آشنا می‌سازند. درواقع کودک سلامت روان خود را از والدینش می‌گیرد. مادری که ثبات هیجانی و کنترل روی هیجانات خود ندارد، ناگهان از یک مادر مهربان به یک مادر خشن و پرخاشگر تغییر می‌یابد و بصورت پیش‌بینی‌ناپذیری رفتار می‌کند، نمی‌تواند مدیریت و ثبات هیجانی را به کودک خود آموزش دهد، درواقع کودک، آشفتگی و بی‌ثباتی هیجانی را از مادر خود می‌گیرد و او نیز همانند مادرش از این آشفتگی رنج خواهد برد.

چنین مادری گاهی به نوزاد خود محبت می‌ورزد و مهربانانه نیازهای او را برطرف می‌سازد و گاهی خشن و پرخاشگرانه با او برخورد می‌کند. نوزاد تصور می‌کند مادرش، دو فرد متفاوت است و نمی‌تواند از او در ذهنش یک تصویر یکپارچه بسازد. زمانیکه مادر مهربان است، نوزاد تصویری زیبا و خوب(good object) از او در ذهن خود ترسیم می‌کند و زمانیکه مادر، خشن و پرخاشگر می‌شود، نوزاد از او تصویری بد و وحشت‌ناک(bad object) در ذهنش ترسیم می‌کند و نسبت به تصویر زیبای مادر، عشق(love) می‌ورزد و نسبت به تصویر بدِ او، نفرت(hate) می‌ورزد. در واقع بطور همزمان احساس عشق و نفرت را نسبت به مادر حس می‌کند.

از آنجا که معمولا، مادر اولین فرد مهمِ دنیای یک نوزاد و همانند پنجره‌ایست که نوزاد از طریق آن دنیا و آدم‌های آن را می‌بیند، نوزاد پیش خود تصور می‌کند، آدم‌های دیگر نیز همانند مادرش، گاهی اوقات کاملا مهربان و گاهی نیز کاملا بد می‌شوند، بنابراین در روابط بزرگسالی بصورت کاملا ناخوداگاه تصویر آشفته‌ای که از مادر، در ذهن خود خلق کرده است را به بقیه افراد تعمیم می‌دهد و نسبت به آنها نیز بصورت همزمان احساس عشق و نفرت را حس می‌کند.

از سوی دیگر، زمانیکه والدین به کودک پیام‌های دوگانه می‌دهند(گاهی اوقات کودک بخاطر رفتار خاصی، از سوی والدین تایید و تشویق می‌شود و گاهی نیز بخاطر همان رفتار توسط والدین ‘به‌ویژه مادر’ تنبیه می‌شود) کودک دچار آشفتگی می‌شود و نمی‌داند چگونه رفتار کند که تنبیه نشود. همین موضوع می‌تواند یکی از دلایلی باشد که در بزرگسالی از بی‌هویتی رنج ببرد.

آیا اختلال مرزی قابل درمان است؟

درمان اختلال مرزی نیاز به کمک گرفتن از روانپزشک جهت دارودرمانی و روانشناس جهت روان‌درمانی دارد. از آنجا که دارو صرفا علایم(Symptoms) این اختلال را از فرد می‌گیرد و مسائل زیربنایی و عمیق را حل و فصل نمی‌کند، درمان این اختلال نیاز به مراجعه به یک فرد متخصص و خبره در زمینه روانشناسی نیز دارد. در جلسات روان‌درمانی ریشه‌ اختلال فرد شناسایی می‌شود و راهکارهای مناسب جهت درمان اختلال او از سوی روانشناس مطرح می‌گردد. در طی فرایند درمان، کمک گرفتن از روانپزشک جهت دارودرمانی، لازم و بسیار مفید واقع می‌شود.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج ما در اینستاگرام:👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

چرا بعضی افراد پس از شکست عاطفی با افراد متعدد وارد رابطه عاطفی می‌شوند؟ (شکست عشقی/ روابط عاطفی ناسالم )

زمانی‌که فرد خودش را خُرد و حقیر می‌کند و به هر دری می‌زند که فرد خاصی را از دست ندهد اما باز هم موفق نمی‌شود، گرفتار حس‌های ناخوشایندی مثل خشم، غم، نفرت و اضطراب می‌شود و چون توانایی تحمل این همه حس ناخوشایند را ندارد احتمالا بلافاصله تصمیم می‌گیرد با فرد دیگری وارد رابطه شود.‌ اما این رابطه فقط یک مُسکِن فوری است و بعد از مدت کوتاهی همان حس‌هایی که از آنها فرار کرده بود را دوباره تجربه می‌کند. لحظه‌ای غمگین می‌شود و چند لحظه‌ای دیگر خشم و نفرت نسبت به همان فردی که رهایش کرده، سراغش می‌آید. البته قربانی همه این حس‌های ناخوشایند فردیست که اخیرا با او وارد رابطه شده و همه این حس ها را بر سر او خالی می‌کند و از این طریق بصورت ناهشیار هم می‌خواهد انتقام شکست رابطه قبلی را از فرد جدید بگیرد و هم از طریق همین فردی که با او وارد رابطه شده است از شخصی که رهایش کرده، انتقام بگیرد. بخاطر همین آشفتگی‌ها این رابطه هم زیاد دوام نمی‌آورد و فرد با کوله‌باری از حس‌های آشفته از یک رابطه به رابطه‌ای دیگر پناه می‌برد و گرفتار گردابی می‌شود که اگر به فکر چاره نباشد زندگیش نابود می‌شود.
اما راه چاره چیست؟
زمانی‌که فردی شکست عاطفی را تجربه می‌کند حداقل به ۲ الی ۶ ماه زمان نیاز دارد که دوباره خود را بازیابد بنابراین شروع یک رابطه جدید بلافاصله بعد از شکست عاطفی، تنها به فرد آسیب بیشتری می‌زند. قبل از هر چیز فرد باید واقعیت را قبول کند که فردی او رها کرده است و نباید با این واقعیت بجنگد. در گام بعد باید سعی کند حس‌های خود را شناسایی کند و کمی با آنها بنشیند و دلیل حس‌های خود را پیدا کند. برای مثال از خودش بپرسد چرا می‌خواهد فورا وارد رابطه‌ای دیگر شود؟ اگر بخاطر انتقام گرفتن یا صرفا ترس از تنهایی می‌خواهد رابطه‌ای دیگر را شروع کند قطعا این رابطه هم محکوم به شکست است. همچنین سعی کند رابطه قبلی خود را تجزیه و تحلیل کند، اشتباهایی که در آن رابطه مرتکب شده را پیدا کند، از آنها درس بگیرد و به پاسخ این سوال‌ها بیشتر فکر کند < چگونه می‌توانم آدم بهتری در رابطه بعدی‌ام باشم؟> یا <کدام اشتباهات را نباید تکرار کنم>. در واقع فرد پس از این تجزیه و تحلیل، هم به شناخت بیشتری نسبت به خود می‌رسد و هم آمادگی بیشتری برای رابطه بعدی پیدا می‌کند بصورتی که به فردی که در آینده با او وارد رابطه می‌شود نیز آسیب نزند.

اما چرا بعضی افراد پی از شکست عاطفی نمی‌توانند دوباره عاشق شوند؟

اما بعضی افراد به ویژه آنهایی که احساس ارزشمندی و اعتماد به‌نفس پایینی دارند، زمانی‌که با فردی وارد رابطه عاطفی می‌شوند، کافی است که شریک عاطفی‌شان به آنها محبت و توجه کند، در این صورت اعتماد به‌نفس و احساس ارزشمندی خاصی به آنها دست پیدا می‌کند و به احتمال زیاد خیلی زود خودشان را می‌بازند و دیوانه‌وار عاشق او می‌شوند‌. این دسته از افراد به تدریج در ذهن‌شان تصویری ایده‌ال و بی‌نقص از شریک عاطفی‌شان می‌سازند و غرق این تصویر خیالی می‌شوند به نحوی که احساس ارزشمندی، اعتماد به‌نفس، هویت و حتی معنی زندگی‌شان را وابسته به حضور شریک عاطفی‌شان می‌کنند و اینگونه مرزهای هویت و شخصیت خود را از دست می‌دهند و خود را با او یکی می‌دانند بصورتی که دائم با خودشان تکرار می‌کنند “اگه این فرد نباشه نمی‌تونم به زندگی ادامه بدم”. از آنجا که ناخودآگاه انسان نمی‌تواند واقعیت را از دروغ تشخیص دهد و اگر فرد چیزی را (حتی اگر واقعیت هم نداشته باشد) بارها با خود تکرار کند، ناخودآگاش آن را به عنوان یک واقعیت می‌پذیرد. بنابراین زمانی‌که این فرد توسط شریک عاطفی‌اش رها شود ضربه روحی سنگینی تحت عنوان فروپاشی روانی تجربه می‌کند طوری که احساس ارزشمندی، اعتماد به‌نفس، هویت و معنی زندگی‌اش زیر سوال می‌رود و در یک کلام بعد از او به یک آدم کاملا بی‌ارزش و بی‌هویت تبدیل می‌شود.
این فرد ممکن است سال‌ها در توهم این تصویر خیالی که از شریک عاطفی‌اش ساخته، باقی بماند و همچنین بخاطر آسیب جدی که به باور و احساسش نسبت به عشق وارد شده است نتواند به فرد دیگری اعتماد و جایگزینی برای این تصویر خیالی پیدا کند.
همچنین بعضی از این افراد پس از شکست عاطفی، بخاطر ترس از مرتکب شدن دوباره اشتباهاتِ رابطه قبلی و عدم اعتماد به خودشان، نمی‌توانند رابطه‌ای دیگر را شروع کند.
در بعضی از موارد فرد تحت تاثیر روابط عاشقانه در سریال‌ها و یا داستان‌ها قرار می‌گیرد، و به این صورت باورهای نادرستی نسبت به عشق در ذهنش شکل می‌گیرد مانند “برای رسیدن به عشقِ واقعی باید خیلی عذاب بکشم” یا “بالاخره یه روزی عشقم برمی‌گرده” و این باورها باعث ایجاد صبر و امیدی واهی برای بازگشت شریک عاطفی‌اش می‌شود.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج ما در اینستاگرام:👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

اختلال بد ریخت انگاری بدن چیست؟ علائم و درمان آن(Body Dysmorphic Disorder)/ خود زشت پنداری

شاید تا به‌حال در اطرافیان و دوستان خود کسانی را دیده‌اید که مدام از ظاهر خود عیب‌های عجیب و غریب می‌گیرند و ساعت‌ها به این عیب‌ها فکر می‌کنند. این افراد در حضور دیگران دائما در حال حرف زدن از عیب‌های ظاهری خود هستند و مدام دست به جراحی‌های زیبایی می‌زنند، در صورتی که از نظر شما هیچ مشکل خاصی در ظاهر آنها وجود ندارد!!!
برای آشنایی بیشتر با اختلال بد ریخت‌ انگاری بدن با ما همراه باشید…

بیماران مبتلا به اختلال بد ریخت‌ انگاری بدن، دائما با نقص‌های خیالی یا جزئی در ظاهر بدن یا چهره خود که از نظر دیگران قابل مشاهده نیستند یا جزئی به نظر می‌رسند، اشتغال ذهنی دارند. این افراد در واکنش به نگرانی‌های خود درباره‌ ظاهرشان، رفتارهای تکراری خاصی را انجام می‌دهند برای مثال؛ اختصاص مدت زمان زیادی به نگاه کردن خود در آیینه، تلاش برای مخفی کردن عیب جزئی یا خیالی خود به وسیله‌ آرایش افراطی، پوست کندن بخش‌هایی از بدن، اطمینان‌خواهی و نظرخواهی از دیگران در مورد ظاهرشان، مقایسه کردن ظاهر خود با دیگران یا اقدام مکرر به جراحی زیبایی بخش‌های مختلف بدن. بعضی از این افراد دائما دلمشغول این فکر هستند که قدشان بسیار کوتاه است و یا به اندازه کافی عضلانی نیستند.

گاهی اوقات اختلال بدریخت انگاری آنقدر شدید می‌شود که تمام ذهن و فکر فرد را مشغول می‌کند و در نتیجه عزت‌نفس و اعتماد‌ به‌نفس او را پایین می‌آورد و حتی ممکن است از ترس مسخره شدن و طرد شدن، از حضور در جامعه خودداری کنند و خود را در خانه حبس کنند. در نهایت نیز ممکن است موقعیت شغلی یا تحصیلی خود را از دست بدهند و در حوزه‌های فردی و اجتماعیِ زندگیِ خود با مشکل مواجه شوند.

اختلال بدریخت انگاری بدن باعث می‌شود این افراد احساس گناه، شرم، احساس تنهایی مفرط، افسردگی و اضطراب، وابستگی به الکل یا مواد مخدر، احساس مداوم نیاز به عمل‌های زیبایی غیرضروری، اختلالات خوردن یا اختلالات خواب، آسیب به خود و افکار خودکشی داشته باشند.

شروع این اختلال معمولا در بین سنین ۱۵ تا ۳۰ سالگی است و زنان تا حدودی بیشتر از مردان گرفتار آن می‌شوند. بیش از ۹۰ درصد این بیماران به‌صورت همزمان دوره‌هایی از افسردگی اساسی را در زندگی‌شان تجربه کرده‌اند و حدود ۷۰ درصد آنها علائم اختلال اضطراب را داشته‌اند.
 
بعضی از افراد مبتلا به اختلال بد ریخت انگاری، برای تغییر احساسی که نسبت به ظاهرشان دارند، به‌طور مکرر دست به جراحی زیبایی می‌زنند اما این کار نه‌تنها مشکل‌شان را حل نمی‌کند بلکه احساس بدی که نسبت به خود دارند را، تشدید می‌کند. ممکن است فرد در یک چرخه تکراری جراحی‌های زیبایی قرار بگیرد و برای فرار از احساسات ناخوشایند خود، جراحی‌های پی‌در‌پی انجام دهد. بهترین پیشنهادی که می‌توانید به این افراد داشته باشید، مراجعه به روانشناس و دریافت مشاوره است.


درمان اختلال بدریخت انگاری از طریق روان‌درمانی توسط روانشناس صورت می‌گیرد. نخست این افراد باید به این آگاهی برسند که استفاده از جراحی‌های گوناگون مشکل‌شان را حل نمی‌کند. طی جلسات روانشناسی، درمانگر با ریشه‌یابی احساس ناخوشایند فرد نسبت به خودش، راهکارهای موثر برای درمان را در اختیار او قرار می‌دهد.


فرد به کمک درمانگر افکار غیر‌منطقی خود را شناسایی و سعی می‌کند آنها را با افکار مثبت و منطقی جایگزین کند. همچنین ممکن است در فرایند درمان این افراد از داروهای روانپزشکی نیز استفاده گردد، به خصوص اگر همراه با اختلال بدریخت‌انگاری، فرد دارای اختلالات اضطرابی و علائم افسردگی هم باشد. داروها می‌توانند باعث کاهش افکار وسواسی و علائم تکانشی فرد شوند.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج ما در اینستاگرام:👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

تاثیر رژیم غذایی مناسب در درمان افسردگی و اضطراب

کمبودهای تغذیه‌ای و تغییرات متابولیکی در بدن یکی از دلایل تغییرات خُلق و خو است. بنابراین مصرف منظم ریزمغذی‌ها یکی از راه‌های آسان برای کاهش احساس بی‌قراری و علائم‌ افسردگی محسوب می‌شود.

آهن


رایج‌ترین کم‌خونی، مرتبط با کم خونی فقر آهن است که بسیاری از زنان از آن رنج می‌برند. کمبود آهن خود را با احساس خستگی، افسردگی و تحریک‌پذیری نشان می‌دهد. آهن مورد نیاز را می‌توان از منابعی مانند گوشت قرمز، ماهی، عدس، جگر گاو، نخود و… دریافت کرد.

ویتامین B


کمبود ویتامین B می‌تواند منجر به افسردگی، کاهش عملکرد مغز و توانایی‌های هوشی و شروع بیمارهای تحلیل‌برنده‌ی مغز مانند بیماری آلزایمر و پارکینسون شود. ویتامین B را می‌توان از مواد غذایی مانند ماهی، گوشت قرمز، شیر و ماست دریافت کرد.اسید‌های چرب

اسیدهای چرب اُمگا۳

حدود ۲۰٪ از چربی‌های مغز را چربی‌های امگا۳ تشکیل داده‌اند. کمبود اسیدهای چرب امگا۳، با اختلال‌های روانی مانند اختلال دوقطبی، افسردگی، افسردگی دوران بارداری و اوتیسم ارتباط دارد. اسید‌های چرب اُمگا۳ را می‌توان از ماهی، میگو، گردو و آفتابگردان دریافت کرد.

ویتامین D
کمبود ویتامین D به خصوص در ماه‌های سرد سال شایع است و منجر به بروز حالتی به نام افسردگی فصلی می‌شود. همچنین کمبود ویتامین D با بیماری‌هایی مانند MS، ضعف عضلانی و فیرومیالژیا ارتباط دارد. نور خورشید منبع بسیار مناسبی برای دریافت ویتامین D است. برای مقابله با کمبود ویتامین D پیاده روی منظم زیر نور آفتاب حتی در روزهای سرد توصیه شده است.

سلنیوم
سلنیوم یک ماده‌ی معدنی ضروری در بدن است که نقش مهمی در تولید هورمون فعال تیروئید دارد. کمبود سلنیوم با احساس خستگی، ضعف، بی‌حالی، اضطراب، افسردگی و ضعف حافظه ارتباط دارد. بادام برزیلی منبع خوراکی عالی سلنیوم است. همچنین گوشت بوقلمون‌، گوشت گاو، تخم‌مرغ‌، جو دوسر و کلم بروکلی منبع مناسبی برای سلنیوم است.

یُد
ید یک ماده معدنی ضروری است که نقش مهمی در تولید هورمون تیروئید توسط غده تیروئید دارد. کمبود ید در بدن با احساس ضعف و خستگی، احساس سردی، مشکل در یادگیری و حافظه ارتباط دارد. ماست خالص، نمک یددار، تن‌ماهی، میگو و تخم‌مرغ، مواد غذایی مناسبی برای دریافت ید می‌باشند.

منیزیم


کمبود منیزیم عوارضی مانند بی‌اشتهایی، اختلال در رشد، تحریک‌پذیری عصبی، آشفتگی‌های روانی، اضطراب، افسردگی، اختلال خواب، سردردهای میگرنی و گرفتگی عضلات را در پی دارد. اسفناج، برگ چغندر، ماست، بادام، انجیر و موز، از جمله موادی هستند که منیزیم بالایی دارند.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام: 👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

عجیب‌ترین اختلال‌های روانی

در این مطلب سعی داریم شما را با تعدادی از عجیب‌ترین اختلال‌های روانی آشنا کنیم، با ما همراه باشید…

۱) سندرم کوتارد یا سندرم مردگان متحرک؛ این سندرم باعث می‌شود افراد فکر کنند که مرده‌اند، وجود ندارند یا خون و اندام‌های داخلی خود را از دست داده‌اند.
۲) سندرم لهجه خارجی؛ ابتلا به سکته مغزی می‌تواند باعث شود که بعضی از افراد با لهجه خارجی صحبت کنند.
۳) سندرم انفجار سر؛ این اختلال باعث می‌شود افراد، انفجار‌هایی در سرشان بشنوند. در حقیقت افراد مبتلا به این شکل نادر از اختلال، صدائی مانند صدای منفجر شدن بمب، شلیک گلوله و یا برخی سر و صدا‌های دیگر را در سرشان احساس می‌کنند. اما این اختلال هیچ‌گونه درد، تورم یا ناراحتی جسمی دیگری ایجاد نمی‌کند.
۴) پروزوپاگنوزیا یا کوری؛

افراد مبتلا به سندرم پروزوپاگنوزیا نمی‌توانند چهره دیگران را به خاطر بسپارند. بسته به این‌که این بیماری چقدر شدید باشد، ممکن است برای بیمار سخت باشد که چهره‌های آشنا را بشناسد، چهره‌های غریبه‌ها را از هم تفکیک کند یا حتی چهره‌ای را جدا از یک جسم تصور کند. برخی از مبتلایان به این اختلال حتی نمی‌توانند چهره خود را تشخیص دهند. این بیماری معمولاً در اثر سکته مغزی ایجاد می‌شود، اما ممکن است حدود ۲.۵ درصد از افراد با آن متولد شوند.
۵) سندرم سیناستزیا؛ این اختلال باعث می‌شود افراد آنچه را که دیگران حس می‌کنند احساس کنند. برای مثال وقتی فرد می‌بیند دیگران همدیگر را در آغوش می‌گیرند، احساس می‌کند که خودش را در آغوش گرفته‌اند و یا وقتی می‌بیند کسی صدمه دیده است، در همان مکان احساس درد می‌کند.


۶) سندرم دست بیگانه؛

در این اختلال بیمار اطمینان دارد که دست او متعلق به خودش نیست. یک بیماری عصبی نادر که در آن اندام فرد بدون کنترل خود حرکت می‌کند و باعث می‌شود احساس کند متعلق به خودش نیست. این بیماری ممکن است هنگام قطع ارتباط دو نیمکره مغز ایجاد شود، اما می‌تواند بعد از سکته مغزی یا آسیب دیدگی مغزی هم اتفاق بیفتد. فقط در حدود چهارده مورد از سندرم دست بیگانه تا کنون گزارش شده است.
۷) اختلال غفلت یک سویه؛ این اختلال که نیمی از جهان فرد را نامرئی می‌کند، بر طبق برخی از گزارش ها، ممکن است بعد از سکته مغزی، ایجاد شود. برای مثال، مبتلایان به این بیماری ممکن است باوجود گرسنه بودن، از خوردن نیمی از مواد غذایی در بشقاب خود غافل شود و یا هنگام اصلاح ریش، فقط نیمه‌ی چپ ریش‌شان را می‌زنند.
۸) سندرم بیت المقدس؛ این سندرم مجموعه‌ای از پدیده‌های ذهنی شامل افکار وسواسی مذهبی، توهمی یا سایر تجارب روانپریشی است که فرد در بیت المقدس احساس کرده است. به نظر می‌رسد این بیماری در بیت المقدس ظاهر می‌شود و بعد از چند هفته از بین می‌رود. تقریبا همه کسانی که به این سندرم دچار هستند قبلا سابقه بیماری روانی داشته‌اند.
۹) اختلال روانی «آلیس در سرزمین عجایب»؛ این اختلال روانی، درک بیمار را از اشیاء و اتفاقات اطراف تغییر می‌دهد به گونه‌ای که او آن‌ها را بزرگ‌تر یا کوچک‌تر از اندازه‌ واقعی تصور می‌کند یا آن‌ها را در فاصله‌ بسیار دورتر یا بسیار نزدیک‌تر از آن چه که هستند می‌بیند به نحوی که با واقعیت هیچ سنخیتی ندارد. در بدترین موارد، شخص درک درستی از بدن خود ندارد و شکل و ابعاد را تشخیص نمی‌دهد. در حالی که هیچ کدام از اندام‌های بدن فرد دچار صدمه نشده است، او به نادرستی آن‌ها را تفسیر می‌کند.
۱۰) اختلال چند هویتی؛ این اختلال یک بیماری روانی بسیار نادر است که شخصیت فرد را دچار عدم ثبات کرده و فرد چندین شخصیت متفاوت را در خود احساس می‌کند. این تفاوت‌ها می‌توانند شامل جنسیت ها، سنین، ملیت‌ها، اخلاقیات، توانایی‌های ذهنی، دیدگاه‌ها و حتی بیماری‌های مختلف و متفاوتی باشند. یکی از دلایل این اختلال روانی آسیب‌های روانی بسیار شدید در دوران کودکی شناخته شده است.


۱۱) اختلال اروتومانیا؛

افراد مبتلا به این اختلال بر این باورند که شخصی بسیار خاصی برای مثال یک چهره‌ مشهور سینمایی به آن‌ها علاقمند شده است. این بیماران معتقدند که فردی که به آن‌ها علاقه دارد از طریق پیام‌های رمزدار احساسات خود نسبت به آن‌ها را با استفاده از رسانه‌های جمعی نشان می‌دهد. درمان این بیماری روانی بسیار مشکل است حتی اگر شخص مورد نظر مستقیماً و بسیار واضح آن‌ها را از خود براند.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام: 👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

سادیسم یا دیگرآزاری؛ علائم، دلایل و درمان آن

سادیسم یا دیگرآزاری عبارت است از علاقه به آزار دادن دیگران به صورت جسمی، جنسی و روانی، طوری که این آزار رساندن موجب لذت و آرامش فرد آزار رسان شود. این اختلال معمولا قبل از ۱۸ سالگی آغاز می‌شود و به مرور موجب کاهش عملکرد شغلی و اجتماعی و کناره‌گیری نزدیکان و یا همکاران از فرد می‌شود.

اصطلاح سادیسم از نام مارکی دوساد، نویسنده فرانسوی آثار شهوانیِ آغشته به فلسفه و خشونت برگرفته شده‌ است. دوساد، دوبار ازدواج کرد و خیلی زود به عنوان يک آدم عیاش و شهوت‌طلب شهرت يافت. وی به جرم ضرب و جرح و مرگ دو تن از قربانیان مورد تجاوز خود بارها زندانی شد و در نهایت به اعدام محکوم گردید و در آخر روانه تیمارستان شد و آنجا در سن ۷۴ سالگی درگذشت.

افراد مبتلا به سادیسم از تحقیر و تمسخر و آزار روحی، جسمی یا جنسی دیگران به‌ویژه در مقابل جمع، لذت زیادی می‌‌برند و گاهی رفتارهای پرخاشگرانه یا جنایتکارانه از خود بروز می‌دهند.


انواع بیماری سادیسم عبارت است از؛

۱٫سادیسم ذهنی، ۲٫جسمی، ۳٫جنسی و ۴٫روانی.

سادیسم جنسی عبارت است از رساندن آزار جنسی، جسمی یا روانی به شخصی دیگر به منظور رسیدن به تحریک جنسی. در واقع این نوع از سادیسم نوعی انحراف جنسی است که در آن شخص هنگام رابطه جنسی، طرف مقابل را مورد آزار و اذیت بدنی و روانی قرار می‌دهد و این عمل او را به نهایت لذت جنسی می‌رساند. در افراد مبتلا به سادیسم جنسی، اهانت، کتک زدن، زخمی کردن و حتی کشتن دیگران و تخیل یا تماشای صحنه‌ی ایجاد درد در دیگران، لذت جنسی ایجاد می‌کند.

سادیسم جسمی: شخص به آزار دیگران می‌پردازد و از ضرب و جرح ساده تا قتل و سوزاندن افراد مورد نظر خود پیش می‌رود. اين افراد در روابط زناشویی، همسر خود را مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار داده و احساس لذت می‌کنند.
سادیسم روانی؛ شخص از تحقیر و آزار روحی دیگران لذت می‌برد و از پایمال کردن شخصیت دیگران ارضا می‌شود.
سادیسم ذهنی؛ شخص صرفا صحنه‌های آزار دادن دیگران را تجسم می‌کند اما عملا اقدام به آزار دیگران نمی‌کند.

چه عواملی موجب پیدایش این ویژگی در شخصیت انسان می‌‌شود؟
هنوز علت کاملا مشخصی برای سادیسم مشخص نشده است اما از دیدگاه روانکاوی، افراد مبتلا به سادیسم به دلیل آسیب‌های جسمی، جنسی و روانی در اوایل کودکی، همان بلایی که می‌ترسند دیگران برسرشان بیاورند را برسر دیگران می‌آورند.

چه تفاوتی بین سادیسم و اختلال شخصیت ضد اجتماعی وجود دارد؟
در اختلال شخصیت ضداجتماعی، فرد آزاررسان، به دلیل لذت بردن، دیگران را آزار نمی‌دهد، اما فرد مبتلا به سادیسم از آزار دادن و صدمه زدن به دیگران، احساس لذت می‌کند.

این اختلال قابل درمان است یا خیر؟
روانکاوی و رفتاردرمانی تا حدودی موثر هستند همچنین مراجعه به روانشناس و شرکت در گروه‌های خودیاری، خانواده درمانی، حل و فصل افکار نامعقول جنسی، کنترل و پالایش تصورات ذهنی، کاهش استرس‌های محیطی، ورزش و مطالعه کتاب‌های مرتبط با درمان سادیسم می‌تواند مفید باشند.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام: 👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

اختلال طیف اوتیسم(درخودماندگی): علائم، دلایل و درمان آن

اختلال طیف اوتیسم یا درخودماندگی، مجموعه‌ای از نشانه‌های عصبی-رشدی در کودکان است که مشخصه آنها ارتباط اجتماعی ضعیف و رفتارهای محدود و تکراری است. این اختلال در اوایل زندگی آغاز و معمولا در ۲ سالگی مشخص می‌شود. احتمال ابتلاء پسرها به این اختلال ۴ برابر بیشتر از دخترهاست

علائم اختلال طیف اوتیسم

کودکان مبتلا به این اختلال؛

  1. از مهارت‌های اجتماعی، تماس چشمی و توانایی کلامی و غیرکلامی ضعیفی برخوردارند.
  2. ممکن است لبخند اجتماعی بروز ندهند و یا تمایلی به بغل گرفته شدن توسط والدین نداشته باشند.
  3. معمولا وقتی روال عادی زندگی‌شان به‌هم می‌خورد(برای مثال تغییر محل زندگی) دچار اضطراب شدیدی می‌شوند
  4. ممکن است والدین و خواهر و برادرهای خود را تشخیص ندهند و درصورتیکه با یک غریبه تنها گذاشته شوند، در مقایسه با سایر کودکان واکنش قدرتمندی از خود نشان ندهند.
  5. این کودکان در درک احساسات دیگران و ابراز هیجانات خود مشکل دارند. به همین خاطر این کودکان در برقراری و حفظ روابط اجتماعی ناتوانند. برخی از این کودکان ممکن است دچار تغییرات ناگهانی در خُلق شوند(مانند حملات گریه یا خنده بی‌دلیل).
  6. فعالیت‌های حرکتی و بازی کردن در این کودکان نسبت به سایر کودکان از کیفیت پایین‌تری برخوردار است برای مثال ممکن است برای مدت زمان طولانی با یک اسباب‌بازی یک حرکت چرخشی ساده را تکرار کنند.
  7. حدود ۳۰ درصد از این کودکان از لحاظ بهره هوشی(IQ) در محدوده کم‌توانی ذهنی خفیف تا متوسط قرار دارند.‌
  8. تاخیر در صحبت کردن، رفتارهای تکراری، شکلک‌ درآوردن، آسیب زدن به خود و تکرار صداهای خاص در کودکان مبتلا به اوتیسم که IQ بسیار پایینی دارند، بیشتر است.
  9. تحریک‌پذیری مانند آسیب به خود، پرخاشگری و قشقرق‌های شدید نیز در این کودکان به‌طور شایعی دیده می‌شود.
  10. این کودکان ممکن است نسبت به محرک‌های حسی مانند صدا و درد، واکنشی شدید‌تر یا خفیف‌تر از حد معمول نشان دهند. برای مثال ممکن است والدین بارها آنها را صدا بزنند اما واکنشی از خود نشان ندهند به همین خاطر اغلب تصور می‌شود که ناشنوا هستند ولی در عین حال ممکن است علاقه غیرعادی به صدای یک ساعت مچی نشان دهند‌.
  11. بی‌خوابی‌، بیش‌‌فعالی و بی‌توجهی، همچنین علائم گوارشی مانند آروغ زدن و یبوست از مشکلات شایع دیگر در این کودکان است.
  12. در بعضی از موارد کودکان مبتلا به اوتیسم مهارت‌های جزیره‌ای یا پیش‌رس با کارایی بالا دارند مثل حافظه‌ طوطی‌وار شگفت‌انگیز یا توانایی‌های محاسبه که معمولا فراتر از توانایی‌های همسالان آنهاست.

دلایل اختلال طیف اوتیسم

عوامل ژنتیکی و وراثتی نقش برجسته‌ای در ایجاد این اختلال دارند.
مهم‌ترین عوامل پیش از تولد مرتبط با اختلال اوتیسم عبارت‌اند از: سن بالای پدر و مادر در بدو تولد، خونریزی مادر در حین بارداری، دیابت بارداری و فرزند اول.
عوامل خطرساز اختلال اوتیسم هنگام تولد عبارت‌اند از: عوارض طناب نافی، آسیب‌ها و وزن کم در بدو تولد، نابهنجاری‌های مادرزادی، ناسازگاری عامل RH مادر با گروه خونی A,B و O.

درمان اختلال طیف اوتیسم


درمان کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم متمرکز بر بهبود روابط اجتماعی، افزایش توانایی در برقراری روابط پایدار با همسالان، کاهش رفتارهای آسیب به خود و تحریک‌پذیری است. درمان این کودکان مستلزم کمک گرفتن از روانشناس(جهت مشاوره، روان‌درمانی و رفتار درمانی) و روانپزشک(جهت دارو درمانی) است‌.
برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام:👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

اختلال بی‌خوابی، علائم، دلایل و درمان آن

اختلال بی‌خوابی(insomnia)، عبارت است از نارضایتی از کمیت یا کیفیت خواب، همراه با یک یا چند مورد از علائم زیر:
۱٫ناتوانی در شروع خواب ۲٫ناتوانی در تداوم خواب، همراه با بیدار شدن‌های مکرر یا ناتوانی در بازگشت به خواب ۳٫ سحرخیزی همراه با ناتوانی فرد برای به خواب رفتن.

دو نوع بی‌خوابی وجود دارد: بی‌خوابی اولیه و بی‌خوابی ثانویه(شایع‌تر است).
در بی‌خوابی اولیه، فرد صرفا با مشکل خواب مواجه است و هیچ‌گونه مشکل یا بیماری مرتبطی ندارد، درحالی‌که بی‌خوابی ثانویه به دلیل اتفاقات استرس‌زا، از دست دادن عزیزان، اضطراب، افسردگی، مانیا(شیدایی)، مصرف مواد، آسیب‌های فیزیکی، محیط نامناسب خواب، بیماری‌های قلبی_عروقی، سردردهای میگرنی و… می‌باشد.

افراد مبتلا به بی‌خوابی به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته اول، افرادی که دیر خواب‌شان می‌برد و خیلی زود دوباره بیدار می‌شوند بنابراین خواب چندانی ندارند و دسته دوم، افرادی هستند که پس از چند ساعت بی‌خوابی، به خوبی می‌خوابند(مثلا از ساعت ۴ صبح تا ظهر).
معمولا افراد مبتلا به اختلال اضطراب، در به خواب رفتن مشکل دارند، برای مثال ۲ یا ۳ ساعت طول می‌کشد تا خواب‌شان ببرد در حالی‌که افراد مبتلا به افسردگی پس از چند ساعت خواب کوتاه، بیدار می‌شوند و نمی‌توانند دوباره بخوابند.

درمان بی‌خوابی چیست؟

سبک زندگی فرد یکی از دلایل عمده‌ بی‌خوابی است، بنابراین یکی از مناسب‌ترین روش‌های درمان بی‌خوابی، رعایت بهداشت خواب است. بهداشت خواب شامل رعایت کردن این توصیه‌ها است
۱٫اگر در زمان خواب در مورد چیزی نگرانید یا اشتغال ذهنی خاصی دارید آن را یادداشت کنید و فردا صبح به آن بپردازید. ۲٫از چرت زدن روزانه خودداری کنید. ۳٫اتاق خواب خود را تاریک، آرام و تا حدودی سرد نگه‌دارید. ۴٫تقریبا یک ساعت قبل از رفتن به خواب سعی کنید کاری انجام دهید که به شما آرامش دهد، برای مثال؛ گوش دادن به یک موزیک‌ آرامبخش قبل از خواب. ۵٫داشتن برنامه ورزشی روزانه و منظم. ۶٫در صورت گرسنگی پیش از خواب میان وعده‌ مختصر بخورید.

کارهایی که قبل از خوابیدن نباید انجام دهید؛
۱٫نگاه کردن به ساعت وقتی که خواب‌تان نمی‌برد چون این کار باعث افزایش اضطراب و خشم‌تان می‌شود. ۲٫ورزش کردن درست قبل از خواب. ۳٫نگاه کردنِ تلوزیون در رختخواب. ۴٫خوردن غذای سنگین قبل از خواب.
۵٫نوشیدن قهوه در عصر و غروب. ۶٫سیگار کشیدن یا مصرف الکل برای خوابیدن. ۷٫غذا خوردن و یا مطالعه کردن در رختخواب. ۸٫ورزش کردن و یا با تلفن صحبت کردن در رختخواب.

درمان کنترل محرک، یکی از روش‌های درمان بی‌خوابی است. هدف این روش کاهش تداعی‌های مرتبط با بی‌خوابی و تقویت سرنخ‌ها و نشانه‌های محرک برای خوابیدن است. توصیه‌های این روش ساده هستند اما فرد باید آنها را به صورت پیوسته دنبال کند. قاعده اول؛ فقط زمانی‌ به رختخواب بروید که احساس خواب‌آلودگی می‌کنید.
قاعده دوم؛ از رختخواب فقط برای خوابیدن و رابطه جنسی استفاده کنید. قاعده سوم؛ اگر پس از چند دقیقه(به ساعت نگاه نکنید) نتوانستید بخوابید، بلند شوید و به اتاق دیگری بروید کاری انجام دهید تا زمانی‌که احساس خواب‌آلودگی کنید. قاعده چهارم؛ سعی کنید هر شب در یک زمان مشخصی بخوابید و صبح در ساعت مشخصی بیدار شوید(صرف نظر از مقدار زمان خواب‌تان) حتی روزهای تعطیل.

درمان محدودیت خواب، روش دیگر درمان بی‌خوابی است. در این روش فرد برای درمان بی‌خوابی، به مرور مدت زمان حضورش را در رختخواب کاهش می‌دهد تا وقتی که بتواند ۸۰ الی ۹۰ درصد مدت زمانی‌که در رختخواب است، بخوابد. برای مثال فرد به مرور مدت زمان حضور در رختخواب را از ۱۰ ساعت به ۶ ساعت کاهش می‌دهد.

اگر پس از تمرین و تکرار این توصیه‌ها مشکل بی‌خوابی‌تان برطرف نشود، بهتر است جهت ارزیابی دقیق‌تر به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنید.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام:👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

افسردگی فصلی؛ علائم، دلایل و درمان آن

اختلال افسردگی فصلی(SAD)، یکی از انواع اختلالات افسردگی است که در فصل خاصی از سال(بیش از همه در پاییز و زمستان)، بعضی از افراد به آن مبتلا می‌شوند. یک شکل نادر از افسردگی فصلی به «افسردگی تابستان» معروف است که اوایل بهار شروع می‌شود و در پاییز به پایان می‌رسد اما اغلب، افسردگی فصلی از اواخر پاییز شروع و پس از زمستان و در اوایل بهار برطرف می‌شود.

در واقع در این اختلال، فرد حداقل در دو سال با شروع فصل پاییز، تعدادی از علائم افسردگی را تجربه می‌کند و با اتمام فصل زمستان، شدت این علائم در او به تدریج کاهش پیدا می‌کند.

علائم افسردگی شامل: غمگینی، بی‌لذتی، احساس بی‌ارزشی، ناامیدی، انرژی کم و کندی، اختلال در خواب، تغییر در وزن یا اشتها، دشواری در تمرکز و افکار خودکشی است. فرد مبتلا به افسردگی فصلی ممکن است علائمی مانند افزایش انرژی، پرخوری، پرخوابی، افزایش وزن و مصرف زیاد کربوهیدرات‌ها را نیز تجربه کند.

افسردگی فصلی ممکن است به دلیل تغییر در دریافت مقدار نور خورشید در طول ماه‌های پاییز و زمستان باشد؛ چراکه کمبود نور خورشید باعث کاهش سروتونین در مغز می‌شود و کاهش سروتونین با افسردگی ارتباط دارد. به همین خاطر، میزان این افسردگی در کشورهای سردسیر با زمستان‌های طولانی معمولا بیشتر است و حتی آمار خودکشی در این فصل‌ها بالاتر می‌رود.

دلیل دیگر این اختلال، افزایش تولید هورمون ملاتونین(هورمون خواب) در مغز است. در واقع با شروع فصل پاییز روزها کوتاه‌تر و شب‌ها طولانی‌تر می‌شوند و این باعث افزایش تولید هورمون ملاتونین در مغز و در پی آن باعث افزایش خواب‌آلودگی، کسل بودن و کاهش انرژی می‌شود. از دیگر دلایل این اختلال، تغییر در هورمون‌های خاص بدن است که ممکن است طی یک سال باعث تغییراتی در خلق و خو شود.

یکی از روش‌های سودمند برای درمان افسردگی فصلی، نور درمانی است‌. از آنجا که نور خورشید سروتونین را در مغز افزایش می‌دهد، فرد هر روز حداقل به مدت ۱۵ الی ۳۰ دقیقه در معرض یک جعبه نورانی و یا نور خورشید قرار می‌گیرد.‌
همچنین تغذیه‌ی مناسب( از جمله مصرف پروتئین‌ها)، خواب کافی، استراحت، ورزش، مصرف آب کافی برای سلامت و عملکرد مغز، مصرف مکمل ویتامین D و کمک گرفتن از اعضای خانواده و دوستان می‌تواند مفید باشد.

اگر این موارد در رفع علائم افسردگی فصلی شما موثر واقع نشوند، بهتر است جهت درمان آن به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنید.

برای مطالعه آخرین مطالب در زمینه روانشناسی می‌توانید پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید. آدرس پیج در اینستاگرام sherko_psychology