وقتی کسی حالش بد است، به او چه بگوییم و چگونه کمکش کنیم؟

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺣﺎﻟﺶ ﺑﺪ است به نگویید “ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺍین هم ﻣﯽ‌ﮔﺬﺭد، فورا نگویید ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽشود، ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﺎ ﺟﻮﮎ‌ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺨﺮﻩ، او را وادار به خندیدن کنید، ﻧﻤﯽ‌ﺧﻮﺍهد بخندد‌ ﺧﻨﺪﻩ‌ﺍﺵ نمی‌آید، ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭد

ﺑﺮﺍی او ﺍﺯ ﻓﻠﺴﻔﻪ‌ﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺣﺮﻑ نزنید، ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺑﻪ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻓﮑﺮﮐﻦ، ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﻧﺎﺭﺍحت است، ﺍﺻﻼ ﺍﯾﻦ ﺷﻤﺎ نیستید ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﺑﺰنید، ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ

ﺑﺎﯾﺪ دستش ﺭا ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ و ﺑﻪ ﭼﺸﻢ‌ﻫﺎیش ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ، ﺑﺮﺍیش ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾﺪ، ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭد، ﺑﭙﺰﯾﺪ، بگذارید جلوی او. ﺑﻌﺪ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ بگذارید ﺍﻭ ﺣﺮﻑ ﺑﺰند ﻭ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯿﺪ.

ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻈﺮﯾﻪ‌ای ﺻﺎﺩﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﻨﯿﺪ، ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺍﮔر ﺣﺮﻑ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﺍﺗﻔﺎﻕ بسیار وحشتناکی رخ می‌دهد. ﺷﻤﺎ ﺟﺎﯼ ﺍﻭ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ، ‌ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭ ﺭا ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ آمده است، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﮑﺮﺩه‌اﯾﺪ.

ﺩﺳﺘﺶ ﺭا ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯿﺪ، ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻨﯿﺪ. ﺍگر ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ‌زند؛ ﺍﯾﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ کمک به اوست…

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

چگونه احساسات خود را بپذیریم؟ پذیرش احساسات

احساسات، بخش بسیار مهمی از زندگی ما انسان‌ها هستند. در واقع احساس، به پازل شخصیت ما معنا و به زندگی‌مان گرما می‌بخشد. هر یک از ما در زندگی با حس‌های خوشایند و ناخوشایند زیادی روبرو می‌شویم، گاهی اوقات غمگین می‌شویم و از زندگی بیزار و نامید، و گاهی نیز خوشحال و سرشار از انرژی.

هریک از حس‌های ما، کلی حرف برای گفتن دارند اما گاهی اوقات به‌جای این‌که آنها را همانطور که هستند بپذیریم، در نهایتِ بی‌مهری با سرکوب کردن احساسات‌مان از آنها فرار می‌کنیم و بعد از مدتی به این فرار کردن عادت می‌کنیم.

در واقع ما اغلب عادت داریم برای فرار کردن از حس‌های ناخوشایند دست به انجام کارهایی بزنیم که بعدها پشیمان می‌شویم. مثلا زمانی‌که در یک رابطه عاطفی شکست می‌خوریم ممکن است خیلی زود با فرد دیگری که اصلا مناسب ما نیست وارد رابطه شویم یا الکل مصرف کنیم و غرق در تفریح و سرگرمی شویم؛ صرفا برای فرار از آن حس ناخوشایند.

در حالی‌که این فرار کردن‌ها، تنها یک مُسکِن موقتی هستند و بعد از مدتی همان حس‌ها با شدت بیشتری بر می‌گردند و یقه‌ی‌ ما را خواهند گرفت. اگر حس‌های خود را با آغوشی باز نپذیریم، توانایی ما در تحمل کردن حس‌های ناخوشایند کم می‌شود و به یک آدم ضعیف تبدیل می‌شویم

از آن زمان به بعد با جزئی‌ترین حس ناخوشایند بهم می‌ریزیم، انگار که دنیا بر سرمان‌ خراب شده است. در واقع با پذیرفتن احساسات و فرار نکردن از آنها به قوی‌تر شدن خودمان کمک می‌کنیم.

فراموش نکنید ما انسان هستیم؛ یک موجود احساسی. پس اشکالی ندارد گاهی اوقات با تمام‌ وجود فریاد بزنیم، بخندیم و یا گریه کنیم… . احساس‌های ما دشمن ما نیستند، بلکه دوست بسیار دلسوزی هستند که‌ با زبان بی‌زبانی به ما می‌گویند چه چیزی یا چه کسی برای ما مناسب نیست.

بهتر است حس‌های خود را همانطور که هستند بپذیریم و مدیریت کنیم، و برای فرار کردن از آنها به آدم‌ها و کارهای نامناسب پناه نبریم. فرار کردن از احساسات‌مان و جنگیدن با آنها نتیجه‌ای جز شکست ندارد… .

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

چگونه شرایط دیگران را بهتر درک کنیم؟ بزرگ‌ترین درس زندگی در این نقاشی ساده نهفته است!

بزرگ‌ترین درس زندگی در این نقاشی ساده نهفته است! زن با خودش فکر می‌کند که من در حال سقوط هستم، نمی‌توانم بالا بروم چون مار دست مرا نیش زده است! چرا مرد کمی بیشتر از قدرت خود استفاده نمی‌کند و مرا بالا نمی‌کشد!؟

مرد هم با خود فکر می‌کند که من درد زیادی را تحمل می‌کنم، با این وجود با تمام توان دست زن را گرفته‌ام، چرا زن کمی تلاش نمی کند و خود را بالا نمی‌کشد!؟ آن مرد از وجود مار درون سوراخ بی‌خبر است! و زن هم از جود سنگ روی مرد بی‌خبر است!

ما فشاری که بر روی دیگران است را نمی‌بینیم، دیگران هم فشاری که بر روی ما هست نمی‌بینند! زندگی اینگونه است! یاد بگیریم متفاوت از قبل فکر کنیم، اندکی فکر کردن و صبور بودن نتایج بزرگی را در پی خواهد داشت. با همدیگر مهربان باشیم، هرکسی را که در اطراف خود می‌بینید در حال جنگ در زمین زندگی خود است…

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

یافته‌ی مهم ویکتور فرانکل پس از سه سال اسارت در زندان‌های اردوگاه کار اجباری آلمان نازی!/ معنا و فلسفه‌ی درد و رنج در زندگی.

وقتی ویکتور فرانکل، روانشناس اتریشی، پس از سه سال اسارت در اردوگاه‌‌های کار اجباری آلمان نازی آزاد شد، به یک نتیجهٔ مهم علمی دست یافت که بعدها یکی از مکاتب روانشناسی به نام «معنا درمانی» شد. او در پی تجربه شخصی و مشاهده زندانیان دیگر نتیجه گرفت که…

انسان‌ها قادر هستند هر رنج و مشقتی را تحمل کنند، مادام که در آن رنج و مشقت «معنا و حکمت» خاصی را درک کنند. به عنوان مثال، اگر دو برادر همسان را به مدت سه سال هر روز به بدترین شکل کتک بزنید

و به اولی بگویید کتک خوردنش جزئی از یک تمرین ورزشی است و به دومی هیچ دلیلی برای کتک خوردنش ارائه ندهید، برادر اول بعد از سه سال به ورزشکاری قوی با اعتماد به نفس بالا و برادر دوم به انسانی حقیر و سرشار از عقده‌ها و کینه‌ها تبدیل می‌شود.

کتک خوردن و رنج برای هر دو یکسان است اما تفاوت در حکمتی است که می‌تواند به رنج کشیدن‌ «معنا» بخشد. یکی به امید روزهای بهتر رنج می‌کشد و دیگری با هر ضربه خرُدتر و حقیرتر می‌شود.

این‌که چگونه با سختی‌ها و مشقت‌های زندگی کنار بیاییم و به آن‌ها واکنش نشان دهیم، نهایتاً محصول یک «تصمیم شخصی» است. می‌توانیم تصمیم بگیریم به سختی‌ها و مصائب اجتناب‌ناپذیر زندگی از منظر «معنا و حکمت» نگاه کنیم

تا در پسِ هر ضربهٔ روحی و هر لطمهٔ جسمی تنومندتر، مقاوم‌تر و آگاه‌تر بیرون بیاییم یا این‌که تصمیم بگیریم در بهترین حالت یک «قربانی منفعل» با حیاتی پر از غم باشیم…

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

شباهت شگفت‌انگیز مغز انسان با جهان هستی

مغز، یکی از پیچیده‌ترین چیزهایی است که در عالم شناخته‌شده وجود دارد. سطح قشر مغز تقریبا ۲۸۰۰ سانتی‌متر مربع است و برای این‌که در جمجمه جای گیرد، مچاله و دارای چین و شکنج فراوان شده است. در مغز صدها میلیارد نورون و صدها تریلیون ارتباط عصبی وجود دارد و همین اجزا، مجموعه‌ای بسیار پیچیده را تشکیل داده‌اند که به ما قدرت تفکر و تصمیم‌گیری می‌دهد.

کهکشان‌ها در ساختارهایی بسیار غول‌آسا به نام خوشه، ابرخوشه و رشته‌های کیهانی قرار گرفته‌اند که عرض هر یک از آن‌ها به صدها میلیون سال نوری می‌رسد. یافته‌های کیهان‌شناسان و عصب‌شناسان شباهت‌های شگفت‌انگیز را میان پیچیدگی شبکه‌های کهکشانی و شبکه‌های عصبی مغز نشان می‌دهند.

در حقیقت نه‌تنها شبکه‌های عصبی مغز به شبکه‌های کیهانی شباهت نزدیکی دارند؛ بلکه آن‌ها در ساختار نیز یکسان بوده و مشابه یکدیگر هستند. ممکن است که جهان در همه‌جا یکسان باشد و تنها مقیاس آن متفاوت باشد. به عبارت دیگر، در مغز ما یک جهان وجود دارد و در آسمان‌ها نیز جهانی مشابه؛ اما با مقیاسی چندین میلیارد برابر بزرگ‌تر.

ماده‌ی خاکستری که ۸۰ درصد از جرم مغز را تشکیل داده، چیزی در حدود ۶ میلیارد نورون(سلول عصبی) را در خود جای داده است که این میزان، تنها ۱۹ درصد از میزان نورون‌های موجود در مغز انسان است. در ماده‌ی خاکستری مغز، حدود ۹ میلیارد سلول غیرعصبی نیز وجود دارد.

بخش عمده‌ی نورون‌ها، در مخچه قرار گرفته‌اند؛ به طوری‌که مخچه با دارا بودن ۶۹ میلیارد نورون، حدود ۸۰٫۲ درصد از آن‌ها را در خود جای داده است و ۱۶ میلیارد سلول غیرعصبی نیز در این بخش قرار دارند. با توجه به این اطلاعات، مشخص می‌شود که تعداد نورون‌های موجود در مغز انسان، تقریباً با تعداد کهکشان‌های قابل مشاهده در جهان برابر است.

تصویر سمت چپ که تصویری شبیه‌سازی شده از شبکه‌ی کیهانی است و تصویر سمت راست نیز تصویری از مخچه‌ی مغز انسان است. دانشمندان از طریق روشی به نام «تجزیه و تحلیل طیفی توان»، ابتدا طیف توان هر تصویر را به صورت جداگانه بررسی کردند و سپس داده‌ها را با یکدیگر مقایسه کرده‌اند.

نتایج واقعاً شگفت‌انگیز بودند. دانشمندان دریافتند که طیف توان شبکه‌ی کیهانی با مغز انسان شباهت زیادی دارد و حتی در برخی نقاط از نمودار طیف توان، آن‌ها با یکدیگر مقادیر برابری دارند. توزیع نوسانات مخچه‌ی مغز انسان در مقیاس‌های۰٫۱-۱ میلی‌متری، یادآور توزیع نوسانات شبکه‌ی کهکشانی در مقیاس صدها میلیون سال نوری است.

در کوچک‌ترین مقیاس‌های میکروسکوپی،‌ ظاهر پوسته‌ی مغز شباهت بسیار نزدیکی به یکی از کهکشان‌ها (در مقیاس چند صد هزار سال نوری) دارد.

مارک میلر، متخصص ارتباطات ساختاری بین اعصاب مغزی، تصویر سمت چپ را بعد از رنگ‌آمیزی خاصی‌ روی برش‌های نازک مغزی به دست آورده است، این تصویر سه عصب از مغز، یکی‌ به رنگ زرد و دو تای‌ دیگر به رنگ قرمز را نشان می‌دهد.

در تصویر سمت راست شبیه‌سازی تشکیل و تکامل جهان هستی‌ را می‌بینید که توسط گروهی از ستاره شناسان انجام شده است. قسمت زرد روشن بیشترین محل تجمع کهکشان‌ها و نواحی اطراف هزاران ستاره و کهکشان و ماده سیاه را نشان می‌دهد. اندازه‌ها در این تصویر میلیاردها سال نوری است.

محققین معتقدند شباهت عجیبی‌ بین الگوهای هندسی پدیده‌های بسیار متفاوت طبیعی وجود دارد. این تصویر توسط نیویورک تایمز منتشر شده است.

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

داستان آموزنده نیش زنبور و مار/ تاثیر تر‌س‌های ما بر زندگی و موفقیت.

روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد. مار گفت: «انسان‌ها از ترس ظاهر خوفناک من می‌میرند نه به خاطر نیش زدنم.»

اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت. آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. مار رو به زنبور کرد و گفت: «من او را می‌گزم و مخفی می‌شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن.»

مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت: «ای زنبور لعنتی» و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد. مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد از چند روز بهبودی یافت.

مدتی بعد که باز چوپان در همان حالت بود، مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند. این بار زنبور نیش می‌زد و مار خودنمایی می‌کرد. این کار را کردند و چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادی هم استفاده نکرد. چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد.

برخی بیماری‌ها و کارها نیز همین گونه هستند. فقط به خاطر ترس از آنها، افراد نابود می‌شوند یا شکست می‌خورند. بیماری سرطان از جمله بیماری‌هایی است که دلیل عمده مرگ و میر بیمارانش باخت و تضعیف روحیه آنان است.

ترس، یکی از عوامل اصلی عدم رشد انسان‌هاست. ما ترس‌های مختلفی داریم، مثلا ترس از شکست، ترس از جدایی، ترس از تنهایی، ترس از بیماری و… ترس در بسیاری از موارد ریشه در طرز فکر و باورهای عمیق ما در مورد زندگی دارد.

گاهی اوقات ما در زندگی‌مان به بدترین شرایط عادت می‌کنیم و به‌خاطر ترس از تغییر و بدتر شدن وضعیت‌مان، برای بهبود حال‌مان هیچ کاری نمی‌کنیم.

ترس، تنها یک درمان دارد آن‌هم مواجه شدن با آن است. اگر کمی دقیق‌تر به آدم‌های اطراف‌تان نگاه کنید، متوجه خواهید شد که تنها افرادی توانسته‌اند زندگی‌شان را تغییر دهند، رشد کنند، بر بیماری‌شان غلبه کنند یا به اهداف‌شان برسند، که با ترس‌های خود مواجه شده‌اند.

اغلب اوقات ترس‌های ما، زمین‌گیرمان می‌کنند، نمی‌گذارند پیشرفت کنیم، زندگی‌مان را از نو بسازیم و حال‌مان خوب باشد. پس اگر واقعا می‌خواهید زندگی‌تان تغییر کند، باید با ترس‌های‌تان مواجه شوید، راه دیگری ندارید. برای پیشرفت همیشه گزینه‌ای را انتخاب کنید که بیشتر شما را می‌ترساند زیرا این دقیقاً همان چیزی است که به شما در رشد کمک می‌کند.

برای مطالعه آخرین مطالب ما در زمینه روانشناسی، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

اختلال وسواس فکری_عملی(OCD)، علت، انواع و درمان آن. علت و درمان اختلال وسواس فکری

آیا تا به‌حال گرفتار افکار یا رفتارهای تکراری خاصی شده‌اید که با وجود تلاش زیاد برای متوقف کردن‌شان، باز هم ادامه داشته‌ باشند؟ برای آشنایی بیشتر با علت اختلال وسواس فکری و انواع آن، این پست را از دست ندهید.

وسواس، هم می‌تواند فکری باشد هم عملی. وسواس فکری عبارت است از تکرار شدن ناخواسته‌ی افکار، تمایلات یا تصورات خاص در ذهن که منجر به اضطراب و ناراحتی در فرد می‌شوند. وسواس‌ عملی عبارت است از رفتارهای تکراری مثل شستن مکرر دست، رعایت نظم و ترتیب یا فعالیت‌های ذهنی مثل تکرار آهسته کلمات در سکوت.

وسواس معمولا ریشه در اضطراب دارد. در واقع افراد مبتلا به وسواس با فکر کردن بیش از حد به اتفاقات ناگوار، مضطرب می‌شوند و برای کاهش اضطراب ناشی از افکار وسواسی‌‌شان، اعمال خاصی را به‌صورت وسواسی، تکرار می‌کنند.

این اعمال وسواسی، موقتا اضطراب فرد را کاهش می‌دهند اما پس از مدتی دوباره همان افکار وسواسی در ذهن فرد تکرار می‌شوند. برای مثال فردی که افکار نگران کننده‌ای در مورد بیماری دارد ممکن است برای کاهش نگرانی‌اش، به‌طور مکرر دست‌های خود را بشوید.

اتفاقات استرس‌زای محیطی، مانند استرس مرتبط با حاملگی، بچه‌دار شدن، و مراقبت از فرزندان نیز می‌تواند علائم وسواس را تشدید کند. در میان بزرگسالان میزان ابتلا مرد و زن به اختلال وسواس، یکسان است اما در میان نوجوانان، پسرها بیشتر از دختران به این اختلال مبتلا می‌شوند.

افکار وسواسی رایج عبارتند از:

۱٫‌ ترس از آلوده شدن توسط میکروب‌ها. ۲٫ ترسِ از دست دادن کنترل و آسیب رساندن به خود یا دیگران. ۳٫ افکار و تصورات شدید جنسی. ۴٫ تمرکز بیش از حد روی اخلاقیات. ۵٫ ترسِ از دست دادن چیزهایی که شاید زمانی به آنها نیاز پیدا کنید.

  1. نظم و ترتیب: این ایده که هر چیزی باید «درست» سر جای خودش قرار بگیرد. ۷٫ خرافات: توجه بیش از حد به چیزهایی که خوش‌یمن یا بدیمن خوانده می‌شوند

رفتارهای وسواسی رایج عبارتند از:

بررسی مجدد و افراطی چیزهایی مثل قفل‌ها، وسایل و کلیدهای برق. ۲٫ تماس مکرر با اعضای خانواده برای اطمینان از صحت و سلامت آنها. ۳٫ شمردن، ضرب گرفتن با انگشت، تکرار کلمات خاص و انجام کارهای دیگر برای کاهش اضطراب.

صرف زمان زیادی برای نظافت و شست‌و‌شو. ۵٫ حساسیت بیش از حد به نظم و ترتیب محیط پیرامون. ۶٫ جمع‌آوری خرت و پرت‌هایی مثل روزنامه‌های قدیمی یا ظروف خالی غذا.

درمان اختلال وسواس فکری_عملی

پیشنهاد ۱: مدیریت استرس و اضطراب
معمولا اضطراب، علت اصلی وسواس است، بنابراین، سبک زندگی شما نقش مهمی در چگونگی احساس شما بازی می‌کند و می‌تواند به کنترل اضطراب و کاهش علائم وسواس شما کمک کند.

✅به‌طور منظم ورزش کنید

ورزش یک روش طبیعی و بسیار مؤثر در کاهش اضطراب است. با ورزش می‌توان نشانه‌های وسواس را به وسیله‌ی تقویت سیستم عصبی کنترل کرد تا هنگام بروز وسواس، به ذهن‌تان تمرکز دوباره بدهید. سعی کنید اغلب روزها، ۳۰ دقیقه یا بیشتر، تمرین‌های هوازی (ایروبیک) را انجام بدهید.

✅ارتباط خود را با خانواده و دوستان حفظ کنید

وسواس می‌تواند آنقدر وقت شما را بگیرد که به مرحله‌ی انزوای اجتماعی برسید. انزوای اجتماعی نشانه‌های وسواس را بدتر می‌کند. وقت گذاشتن برای خانواده و دوستان بسیار مهم است. صحبت رو در رو با آنها درباره‌ی نگرانی‌هایتان، می‌تواند از شدت آنها کم کند.

✅خواب کافی داشته باشید

اضطراب و نگرانی نه‌تنها باعث بی‌خوابی می‌شود، بلکه کمبود خواب هم می‌تواند افکار و احساسات اضطراب‌آور را تشدید کند. وقتی به اندازه‌ی کافی بخوابید و استراحت کنید، حفظ تعادل احساسی بسیار آسان‌تر خواهد بود. خواب کافی یک عامل کلیدی در برطرف کردن اضطراب است.

✅تکنیک‌های آرام‌سازی را تمرین کنید

استرس می‌تواند سبب تحریک نشانه‌های وسواس شود. مراقبه‌، یوگا، تنفس عمیق و دیگر تکنیک‌های آرام‌سازی می‌تواند استرس کلی شما را پایین بیاورد و به شما کمک کند تمایلات‌تان را به وسواس کنترل کنید. برای گرفتن نتیجه‌ی بهتر، به طور منظم، یک تکنیک آرام‌سازی را تمرین کنید.

پیشنهاد ۲: یاد بگیرید چگونه در برابر الگوهای مکرر رفتاری مقاومت کنید

یکی از قدرتمندترین استراتژ‌ی‌ها برای کاهش علائم وسواس، حذف رفتارها وسواسی‌ای است که موجب تداوم وسواس می‌شوند. هرچه بیشتر از موقعیت‌هایی که افکار وسواسی شما را تحریک می‌کنند، دوری کنید، برای شما ترسناک‌تر می‌شوند. بنابراین، با ترس‌های‌تان روبرو شوید.

به‌جای دوری از آن افکار، خودتان را در معرض محرک‌های افکار وسواسی قرار دهید، سپس سعی کنید در برابر تمایل‌ به انجام رفتارهای وسواسی، مقاومت کنید یا آنها را به تأخیر بیندازید و زمانی را که صرف انجام رفتارهای وسواسی می‌کنید، کاهش دهید.

برای مثال اگر این نگرانی را دارید که اگر بارها اجاق گاز را بررسی نکنید اتفاق وحشتناکی رخ می‌دهد، با همین ترستان روبرو شوید و در مقابل آن مقاومت کنید. هرچه بیشتر در مقابل این تمایل مقاومت کنید بیشتر مطمئن خواهید شد که این ترس، واقعیت ندارد. در واقع با به تأخیر انداختن ِ بیشتر تمایلات وسواسی‌تان، احتمال انجام رفتار وسواسی کم‌تر می‌شود.

✅توجه‌تان را به چیزهای دیگری جلب کنید

زمانی که افکار و تمایلات وسواسی به سراغ‌تان می‌آید، سعی کنید توجه‌تان را به چیز دیگری جلب کنید، مثل ورزش، گوش دادن به موسیقی، مطالعه و… حداقل ۱۵ دقیقه، کاری را انجام دهید که از آن لذت می‌برید تا به این وسیله، واکنش‌های خود را به افکار و رفتارهای وسواسی، به تأخیر بیندازید.

✅تمایلات وسواسی‌تان را پیش‌بینی کنید

شما می‌توانید با پیش‌بینی تمایلات وسواسی قبل از بروز، آنها را کاهش دهید. برای مثال، اگر وسواس شما شامل اطمینان از قفل بودن درها یا خاموش بودن اجاق گاز است، سعی کنید برای بار اول که دری را قفل می‌کنید یا اجاق گاز را خاموش می‌کنید، این کار را با دقت بسیار انجام دهید.

یک تصویر ذهنی کامل از کاری که انجام دادید، ایجاد کنید و سپس یک تذکر ذهنی به خودتان بدهید. به خودتان بگویید: «دارم می‌بینم که گاز خاموش است». زمانی که تمایل به چک کردن بروز کرد، با خیال راحت‌تری به خودتان می‌گویید: «این فقط یک فکر وسواسی است».

پیشنهاد ۳: افکار وسواسی را به چالش بکشید
وقتی افکار و نگرانی‌های وسواسی به سراغ‌تان آمد، آنها را یادداشت کنید، حتی اگر تکراری باشند. نوشتن همه‌ی آنها به شما کمک می‌کند شاهد تکراری بودن وسواس‌های فکری‌تان باشید. صدها بار نوشتن جملات تکراری که به زبان می‌آورید، به کم کردن قدرت آنها کمک می‌کند. با ادامه این تمرین، افکار وسواسی شما به زودی ناپدید می‌شوند.

✅یک دوره‌ی نگرانی برای افکار وسواسی‌تان معین کنید

به جای سرکوب وسواس‌های فکری و عملی، عادت کنید به آنها مهلت زمانی بدهید. هر روز برای این «دوره‌ی نگرانی»، یک یا دو مهلت ۱۰ دقیقه‌ای تعیین کنید تا خودتان را وقف وسواس‌های فکری کنید. زمان و مکان تعیین کنید (مثلا، در اتاق نشیمن از ساعت ۸:۰۰ تا ۸:۱۰ و از ۵:۰۰ تا ۵:۱۰) این ساعات با ساعات خواب، فاصله‌ی کافی دارند و موجب نگرانی شما قبل از خواب نمی‌شوند.

در طول دوره‌ی نگرانی، فقط روی افکار وسواسی تمرکز کنید. سعی نکنید آنها را اصلاح کنید. در پایان دوره‌ی نگرانی، چند نفس آرام‌بخش بکشید، اجازه دهید آن افکار و تمایلات از مغز شما بیرون بروند، سپس فعالیت‌های عادی و روزمره‌تان را ادامه دهید‌. وقتی افکار وسواسی در طول روز به سراغ شما می‌آیند، آنها را بنویسید و به دوره‌ی نگرانی خود موکول کنید و به کارهای دیگر بپردازید.

✅از وسواس‌های خود یک نوار صوتی تهیه کنید

روی یک نگرانی یا وسواس فکری خاص تمرکز کنید و توصیف آن را به وسیله دستگاه ضبط صوت یا گوشی هوشمند ضبط کنید. عبارت، جمله یا داستان وسواسی را همانطور که به ذهن‌تان می‌آید، توصیف و ضبط کنید.

هر روز به مدت ۴۵ دقیقه، به صدای ضبط شده‌ی خودتان گوش دهید، تا این‌که گوش دادن به وسواس‌های فکری، دیگر سبب پریشانی و اضطراب شما نشود. مواجهه‌ی مستمر با نگرانی‌ها و وسواس‌های فکری، سبب کاهش تدریجی آنها می‌شود.

پیشنهاد ۴: اگر وسواس شما شدید باشد و با تمرین این تکنیک‌ها نتوانستید بر آنها غلبه کنید، برای درمان آن، به یک روان‌درمانگر مراجعه کنید.

درمان تأییدشده‌ی وسواس، توسط اغلب تحقیقات انجام شده، درمان شناختی_رفتاری(CBT) است که توسط روانشناس انجام می‌شود.

درمان CBT وسواس فکری_عملی، شامل دو بخش است: ۱.مواجهه و پیشگیری از واکنش ۲. شناخت درمانی

۱-مواجهه و پیشگیری از واکنش
در این روش درمانگر از شما می‌خواهد، که با وسواس فکری خود به صورت مرتب مواجه شوید. سپس باید از انجام رفتار وسواس‌گونه اجتناب کنید و در برابر آن مقاومت کنید تا زمانی‌که اضطراب شما کاهش یابد. بعنوان مثال اگر به میکروب‌ها حساسیت دارید و پس  از لمس هر چیزی دستتان را می‌شویید، درمانگر از شما می‌خواهد یک وسیله نسبتا میکروبی که به آن حساسیت دارید، مانند دستگیره در را لمس کنید و سپس شما باید در برابر شستن دستان تان مقاومت کنید.
در حین مقاومت اضطراب شما رفته رفته کاهش یافته و متوجه می‌شوید که با نشستن دستتان اتفاق خاصی نمی‌افتد و همچنین یاد می‌گیرید، در برابر رفتارهای وسواسی خود مقاومت کنید و استرس‌تان نیز کاهش می‌یابد و درک می‌کنید که نیازی به رفتارهای مکرر وسواسی ندارید. با روش مواجهه و پیشگیری می‌توان الگوهای ذهنی خود در مورد افکار وسواس‌گونه را باز طراحی کنید و به مغزتان بیاموزید تا نشانه‌های اختلال وسواس فکری-عملی را برای همیشه کاهش دهد. معمولا درمانگر هنگام مواجهه، روش‌های آرام‌سازی را نیز به شما آموزش می‌دهد تا بتوانید پاسخ‌های مناسب را جایگزین پاسخ اضطرابی کنید. 

۲- شناخت درمانی

این بخش از درمان بر افکار وسواس‌گونه که پایه اصلی بروز رفتار وسواسی است تمرکز دارد و به  شما کمک می‌کند تا نحوه برخورد سالم و موثر با افکار اغراق‌آمیز که باعث می‌شود مسئولیت سنگینی بر دوش خود احساس کنید، را بیاموزید.

سایر درمان‌های وسواس فکری_عملی

دارودرمانی

دارو: گاهی اوقات داروهای ضدافسردگی به عنوان مکمل در درمان وسواس استفاده می‌شوند. دارو به تنهایی در برطرف کردن نشانه‌های وسواس، به ندرت مؤثر است. در واقع در کنار CBT، با استفاده از داروهایی مثل کلومیپرامین، فلووکسامین، سرترالین، پاروکستین‌ و داروهای ضداضطراب، زیر نظر روانپزشک، می‌توان وسواس را سریع‌تر درمان کرد.

خانواده‌درمانی: از آنجا که OCD، اغلب مشکلاتی را در زندگی خانوادگی و روابط اجتماعی ایجاد می‌کند، خانواده درمانی توصیه می‌شود. خانواده درمانی، درک و شناخت این اختلال را بالا می‌برد و می‌تواند به کاهش ناسازگاری‌های خانوادگی کمک کند. همچنین می‌تواند به اعضای خانواده انگیزه بدهد و به آنها بیاموزد که چگونه به عزیزان‌شان کمک کنند.

گروه‌درمانی: گروه‌درمانی یک روش دیگر در درمان اختلال وسواس فکری-عملی است. گروه درمانی از طریق گرد هم‌ آوردن افراد دیگری که مبتلا به OCD هستند، پشتوانه و دلگرمی ایجاد می‌کند و احساس انزوای این افراد را کاهش می‌دهد. برای مطالعه آخرین مطالب ما، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

تنبیه یا تشویق؟ کدام‌یک برای تربیت کودک بهتر است؟ تربیت/فرزندپروری


تنبیه و تشویق هر دو برای شکل‌دهی رفتار به کار گرفته می‌شوند اما کدام یک از آنها در شکل‌دهی رفتار اثربخشی بیشتر و آسیب کمتری ایجاد می‌کند؟

این موضوع را با یک مثال آغاز می‌کنیم؛ کودکی را تصور کنید که می‌خواهد یک لیوان را سر میز شام بیاورد اما از شناس بدش پایش به پایه‌ی مبل برخورد می‌کند و لیوان از دستش می‌افتد و می‌شکند

مادرش، به‌خاطر اشتباهش او را کتک می‌زند و به او اخطار می‌دهد که بار دیگر این اشتباه را تکرار نکند. این خاطره‌ی بد، باعث می‌شود که کودک هر بار که بخواهد کاری را انجام دهد باخود بگوید “نکند دوباره خراب کاری کنم و کتک بخورم”…

این ترس از تنبیه شدن، قبل از انجام دادن هر تکلیفی گریبان کودک را می‌گیرد و اضطراب زیادی را به او می‌دهد، اضطرابی که حتی تا بزرگسالی همراه او خواهد بود و بخش گسترده‌ای از ذهنِ هشیار او را اشغال می‌کند.

در نتیجه، قبل انجام دوباره‌‌ی تکلیف، این اضطراب باعث کاهش اعتماد به‌نفس، دقت و تمرکز، و افزایش لرزش در عضلات کودک می‌شود که در نهایت منجر به اختلال در صحیح انجام دادن تکلیف و شکست او می‌شود. اما اگر مادرِ این کودک به‌جای تنبیه از تشویق استفاده کند، چه تاثیری بر رفتار کودک دارد؟

برای مثال مادرش به او بگوید اشکال ندارد اما قبل از این‌که یک لیوان دیگر به او بدهد، با مهربانی نحوه صحیح گرفتن و بردن لیوان را به او آموزش دهد و به او بگوید “اگر این دفعه درست این کار رو انجام بدی، امروز ۲۰ دقیقه بیشتر می‌تونی با دوستات بازی کنی”.

این نحوه برخورد و پاداش، اشتیاق و انگیزه‌ بسیار زیادی برای درست انجام دادن تکلیف به کودک می‌دهد، انگیزه‌ای که باعث افزایش اعتماد به‌نفس، دقت، تمرکز و در نهایت بهبود عملکرد و موفقیت کودک در انجام تکالیف می‌شود، حتی در بزرگسالی.

براساس تحقیقات نیز، تشویق در مقایسه با تنبیه، تاثیر بسیار نیرومندتری بر شکل‌دهی رفتار کودک دارد. کودکانی که مورد تنبیه فیزیکی قرار می‌گیرند در بزرگسالی به احتمال بیشتری فرزندان خود را مورد تنبیه قرار می‌دهند و تلاش می‌کنند هر مشکلی را با پرخاشگری و خشونت حل کنند، و این همان راه‌حلی است که از والدین خود به ارث برده‌اند…!

در حقیقت والدین با تشویق فرزندان خود، درختی به نام اعتماد به‌نفس در درون فرزندان‌شان می‌کارند، درختی که در بزرگسالی فرزندانشان میوه‌های آن را خواهند چید… . برای مطالعه آخرین مطالب ما، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

چرا بعضی افراد نمی‌توانند احساسات خود را بیان کنند؟ سرکوب احساسات

سرکوب احساسات و ناتوانی در ابراز آنها معمولا ریشه در فرایند رشد شخصیت در اوایل کودکی و مسائل فرهنگی دارد. افرادی که توانایی ابراز احساسات را ندارند معمولا در کودکی توسط والدینی بزرگ شده‌اند که اجازه‌ی ابراز احساسات به آنها داده نشده است؛ به‌ویژه در مورد مردان.

برای مثال زمانی‌که یه پسربچه زمین می‌خورد و از درد گریه می‌کند به احتمال زیاد والدینش به او می‌گویند آرام باش مرد که گریه نمی‌کند! با تکرار این صحبت‌ها، پسربچه، مرد را فردی جدی و خشک تصور می‌کند

مردی که در موقعیت‌های مختلف حس‌های خود را سرکوب می‌کند حتی در رابطه‌ی عاطفی‌اش! چون ابراز احساس برای او به معنای ضعیف بودن است و این همان چیزی است که والدینش به او آموخته‌اند…

بعضی از والدین با توجه بیش از حد به فرزندشان و برآورده کردن همه‌ی نیازهای او، تاج پاداشاهی بر سر او می‌گذارند و از او یک فرد خودشیفته می‌سازند، فردی که نگاهی تحقیرآمیز به دیگران دارد و آنها را لایق این نمی‌داند که حس‌های خود را برای‌شان بیان کند، بنابراین احساساتش را سرکوب می‌کند.

بعضی افراد نیز به دلیل عدم اعتماد‌به‌نفس و ترس از واکنش فرد مقابل و بعضی دیگر به دلیل ترس از مسئولیت ناشی از ابراز احساس، حس‌های خود را سرکوب می‌کنند.

سرکوب احساسات می‌تواند منجر به بیماری‌های جسمانی(سایکوسوماتیک) مانند سردرد، زخم معده، کاهش میل جنسی و… شود. سایکوسوماتیک به بیمارهای جسمی‌ای اشاره دارد که علت اصلی آنها، احساسات سرکوب شده و فشارهای روانی است.

براساس نظریه روانکاوی، فردی که احساسات آزاردهنده‌اش را سرکوب می‌کند به مرور، توانایی روان او در تحمل این حجم زیاد از احساسات سرکوب شده، کاهش می‌یابد و اضطراب ناشی از تحمل احساسات سرکوب شده، به‌صورت بیماری‌های جسمی بروز پیدا می‌کنند.

درواقع زمانی‌که فرد فشار روانی زیادی را تحمل می‌کند، جسم برای تخلیه‌ی این فشار روانی به کمک روان می‌رود و با ایجاد بیماری‌های جسمی هم سعی در تخلیه‌ی این فشار روانی دارد هم هشداری به فرد می‌دهد برای حل‌و‌فصل این فشار روانی.

بنابراین می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که یکی از دلایل اینکه مردان به‌طور متوسط ۷ سال کمتر از زنان عمر می‌کنند، می‌تواند این باشد که مردان در مقایسه با زنان، احساسات خود را بیشتر سرکوب می‌کنند. برای مطالعه آخرین مطالب ما، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology

۸ کاری که افراد موفق قبل از ساعت ۸ صبح انجام می‌دهند. موفقیت/انگیزشی

۱. دست‌کم ۷ ساعت خواب خوب داشته باشید

داشتن خواب کافی و سالم مزایای زیر را به همره دارد:
تقویت حافظه، طول عمر بیشتر، تنش کمتر، خلاقیت و تمرکز بیشتر، کاهش اضطراب و افسردگی، کاهش وابستگی به محرک‌هایی مانند کافئین و کاهش احتمال تصادفات

۲. مراقبه و شکرگذاری را فراموش نکنید

پس از برخاستن از خواب، حدودا ۱۰ دقیقه را به مراقبه و قدردانی به‌خاطر داشته‌هایتان، اختصاص دهید. ابتدا به یک مکان آرام بروید، یک موزیک ملایم و بی‌کلام پخش کنید و چشمان‌تان را ببندید

با آرامش نفس‌های عمیق بکشید، مهم‌ترین داشته‌‌هایتان را مثل سلامتی، خانواده و… را به یاد بیاورید و بابت آنها شکر‌گذاری کنید. وقتی نسبت به داشته‌های‌تان قدردان باشید، خوبی‌ها و امتیازات بیشتری را جذب می‌کنید.

۳. فعالیت فیزیکی مرتب داشته باشید

اگر می‌خواهید سالم، شاد و توانا باشید، خود را به ورزش کردن عادت دهید. به هر شکل که دوست دارید و با استفاده از هر روشی که ترجیح می‌دهید، در خانه یا باشگاه، خود را به حرکت درآورید. اگر به جسم‌تان اهمیت ندهید، دیگر ابعاد زندگی‌تان تحت تأثیر قرار می‌گیرد

۴. ۳۰ گرم پروتئین مصرف کنید
غذاهای پروتئین‌دار شما را برای مدت بیشتری سیر نگه می‌دارند زیرا هضم آنها زمان بیشتری لازم دارد. پروتئین همچنین میزان قند خون را متعادل نگه می‌دارد که از بروز دل‌ضعفه هنگام گرسنگی جلوگیری می‌کند.

۵. دوش آب سرد بگیرید

غوطه‌ور بودن در آب سرد برای جسم و ذهن مفید است. انجام پیوسته‌ی این کار منجر به تقویت بلندمدت سیستم ایمنی، غدد لنفاوی، گردش خون و دستگاه گوارش می‌شود، همچنین کاهش وزن را آسان‌تر می‌کند زیرا سوخت‌‌و‌ساز بدن را افزایش می‌دهد، و نتیجه‌ی آن بهبود کیفیت زندگی است.

۶. محتوای روحیه‌بخش بخوانید یا گوش دهید

آدم‌های معمولی به دنبال سرگرمی و افراد موفق به دنبال آموزش و یادگیری هستند. افراد موفق هفته‌ای دست‌‌کم یک کتاب می‌خوانند. آنها پیوسته در حال یادگیری هستند.

مطالعه‌ی مطالب انگیزه‌بخش و سازنده به مدت ۱۵ تا ۳۰ دقیقه در هر صبح، تغییرات مثبتی در شما ایجاد می‌کند. با این کار در وضعیتی قرار می‌گیرید که بهترین عملکرد را خواهید داشت.

۷. چشم‌انداز زندگی‌تان را مرور کنید

باید اهداف‌تان را، کوتاه‌مدت یا بلندمدت، بنویسید. صرف چند دقیقه برای مرور این چشم‌انداز، شما را در مسیر درست قرار می‌دهد. با مرور هرروزه‌ی اهداف بلندمدت‌تان، همیشه به آنها فکر خواهید کرد.

اگر هر روز به آنها فکر کنید و روزتان را در جهت رسیدن به آنها سپری کنید، اهداف‌تان محقق خواهند شد. نکته‌ی مهم نوشتن و مرور هرروزه‌ی آنها است.

۸. برای دست‌کم یکی از اهداف بلندمدت‌تان گامی بردارید

باید کارهای مهم و اساسی را زودتر انجام دهید، در غیر این‌صورت، آن کارها هیچ وقت به انجام نمی‌رسند. در پایان روز که خسته هستید هزاران دلیل برای سپردن کار امروز به فردا پیدا می‌کنید.

پس این شعار را سرلوحه‌ی خود قرار دهید: «دشوارترین را اول انجام بده.» کاری را که باید انجام دهید، انجام بدهید. اگر هر روز تنها یک گام در جهت اهداف بزرگ‌تان بردارید، خیلی زود متوجه می‌شوید اهداف‌تان آنقدرها هم بزرگ و دشوار نبوده‌اند. برای مطالعه آخرین مطالب ما، پیج ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇👇

https://instagram.com/sherko_psychology